سفارش تبلیغ
صبا ویژن
زیور دانش، احسان است . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
قمه‏ زنی سنت یا بدعت؟
درباره



قمه‏ زنی سنت یا بدعت؟

وضعیت من در یاهـو
مهدی مسائلی
امام خمینی(ره):...اگر بناست با اعلام و نشر حکم خدا به مقام و موقعیتمان نزد مقدّس‌نماهای احمق و آخوندهای بی‌سواد صدمه‌ای بخورد، بگذارید هرچه بیشتر بخورد...ما باید سعی کنیم تا حصارهای جهل و خرافه را شکسته تا به سرچشمه زلال اسلام ناب محمدی، صلی الله علیه وآله، برسیم. و امروز غریب‌ترین چیزها در دنیا، همین اسلام است و نجات آن قربانی می‌خواهد و دعا کنید من نیز یکی از قربانی‌های آن گردم.صحیفه نور، ج 21، 2/7/67
آهنگ وبلاگ

نهم ربیع جهالت‌ها خسارت‌ها 

    

مقام معظم رهبری:«بعضی‌ها به نام شادکردن دل فاطمه‌زهرا، علیها‌السلام، این روزها و در این دوران ما کاری می‌کنند که انقلاب را که محصول مجاهدت فاطمه زهراست، در دنیا لنگ کنند! می‌فهمید چه می‌گویم؟ بهترین وسیله‌ای که دشمنان بزرگ انقلاب پیدا کردند برای این‌که نگذارند انقلاب به کشورهای اسلامی برود، می‌دانید چه بود؟ گفتند این انقلاب، اسلامی نیست! گفتند اینها دشمن شما- چند صد میلیون مسلمان- هستند! امام بزرگوارمان ایستاد و گفت این انقلاب، اسلامی است؛ شیعه و سنی در کنار همند؛ پهلوی همند. اگر امروز کسی کاری کند که آن دشمن انقلاب، آن مأمور سیای آمریکا، آن مأمور استخبارات کشورهای مزدور آمریکا، وسیله‌ای پیدا کند، دلیل پیدا کند. نواری پیدا کند، ببرد این‌جا و آن‌جا بگذارد، بگوید کشوری که شما می‌خواهید انقلابش را قبول کنید، این است، می‌دانید چه فاجعه‌ای اتفاق می‌افتد؟ بعضی‌ها دارند به نام فاطمه زهرا، علیها‌السلام، این کار را می‌کنند. در حالیکه فاطمه‌زهرا، علیها‌السلام، راضی نیست. این همه زحمت برای این انقلاب کشیده شد. آن مرد الهی، آن وارث واقعی فاطمه‌زهرا، علیها‌السلام، در زمان ما، آن همه زحمت کشید. این جوان‌های پاک ما این‌جور رفتند خون‌هایشان را ریختند تا انقلاب را بتوانند عالم‌گیر کنند. آن وقت یک نفری که معلوم نیست تحت تأثیر کدام محرکی واقع شده، به نام شادکردن دل فاطمه‌ زهرا، کاری بکند که دشمنان حضرت فاطمه‌زهرا را شاد کند.» (منبع: کتاب نهم ربیع جهالتها خسارتها به نقل از: هفته نامه علمی فرهنگی بصیر(حوزه)، سال چهاردهم، شماره1، مسلسل 323)

متأسفانه هرساله روز نهم‌ربیع‌الاوّل، در فاصله‌ای اندک از هفته‌ای که نام وحدت اسلامی را بر دوش می‌کشد، به فرصتی برای دشمنان امّت اسلامی تبدیل می‌‌شود تا به وسیله جهالت عدّه‌ای خاص، وحدت و انسجام مسلمین را هدف قرار داده و با ایجاد تفرقه میان آنان، به اهداف شوم خود نزدیک‌تر شوند.

در این جا برای اولین بار متن پی دی اف کتاب « نهم ربیع جهالت و خسارت‌ها» که گوشه‌هایی از خسارت‌های شکل گرفته از جهالت‌های این روز را به تصویر کشیده، در اختیار دوستان قرار می‌دهیم.(کتاب را از اینجا دانلود کنید و یا بر روی تصویر کتاب کلیک نمائید.)

همچنین شما می‌توانید چکیده ی مختصری از مطالب کتاب را در ادامه بخوانید:

 

 


روز نهم ربیع

روز نهم‌ربیع‌الاوّل در فرهنگ عوام شیعه، به روز کشته شدن خلیفه دوّم شهرت یافته است. آنها این امر را مسلّم می‌دانند که در چنین روزی خلیفه دوّم به دست مردی ایرانی به نام ابولؤلؤ مجروح و مقتول می‌گردد. داستان‌ها و افسانه‌های بسیاری نیز در این‌باره میان آنها رواج یافته که بیشتر آنها را می‌توان ساخته و پرداخته فرهنگ عوام دانست. ولی با این حال در این میان دست‌های مشکوکی نیز بوده‌اند که همواره خواسته‌اند به این قضیه دامن زده و آن را از اعتقادات شیعه به شمار آورند.

اما با رجوع به کتاب‌های تاریخی و بررسی آنها به این حقیقت خواهیم رسید که تمامی آنها به اتفاق ماه ذی‌الحجه را به عنوان مَقْتَل خلیفه دوّم معرفی نموده‌اند و با اندکی اختلاف در روز آن، دوشنبه یا چهارشنبه،26 یا 27 ذی‌الحجه را به عنوان روز مجروح شدن خلیفه دوّم شناخته‌اند. به‌گونه‌ای که می‌توان گفت وقوع این حادثه در این ماه از امور قطعی و متواتر در نزد تاریخ‌نویسان بوده است. (برای مشاهده اسناد این کتابها نگاه شود به: کتاب نهم ربیع جهالتها خسارتها، مهدی مسائلی، ص 10-13).

علاوه بر اجماع تاریخ‌نویسان بر وقوع قتل خلیفه دوّم در ماه ذی‌الحجه، بسیاری از بزرگان و علمای شیعه نیز در هنگام بحث از کشته شدن خلیفه دوّم تاریخ آن را در ماه ذی‌الحجه دانسته‌اند به گونه‌ای که حتی بعضی از آنان با تصریح به نادرست بودن نسبت روز نهم‌ربیع به روز کشته شدن خلیفه دوّم، اجماع شیعه و سنی را بر وقوع این حادثه در ماه ذی‌الحجه یافته‌اند. که تعدادی از این بزرگان عبارتند از: شیخ مفید، ابن ادریس حلی، سید بن طاووس، شیخ ابراهیم بن علی کفعمی و علامه‌ی حلی و ...(قدس الله اسرارهم) (برای مشاهده عبارات این بزرگان نگاه شود به: کتاب نهم ربیع جهالتها خسارتها، مهدی مسائلی، ص 14-20).

 

روایت نهم‌ربیع

همان‌گونه که گفته شد تمامی مورخان شیعه و سنی اذعان دارند که قتل خلیفه دوّم در اواخر ذی‌الحجه سال 23 هجری بوده است. از این جهت باید دانست که چه چیزی باعث شده تا بعضی این روز را به عنوان روز قتل خلیفه بشناسند. با مراجعه به نقل قول‌ها استفاده می‌شود که رأی نهم‌ربیع مستندی به جز روایتی مشهور به «رفع القلم» ندارد. که این روایت نیز علاوه بر آنکه دارای سندی سست و ضعیف می‌باشد دارای متنی موهن و غیر قابل قبول است. (برای بررسی سایر موارد نادرستی که در این روایت موهن وجود دارد نگاه شود به: کتاب نهم ربیع جهالتها خسارتها، مهدی مسائلی، ص 34-41 ).

همچنان‌که آیت‌الله العظمی صافی گلپایگانی درباره‌ی این روایت می‌فرمایند: «روایت علی بن مظاهر[=همان روایت نهم ربیع]، از نظر متن و سند ضعیف است و آن را در کتب معتبر و اصیل شیعه نیافتیم، هم‌چنان‌که شناختی نسبت به علی بن مظاهر که از علماء شیعه به حساب آورده شده وجود ندارد، و وجود چنین روایات مجهولی در مجامع بزرگ حدیثی شیعه، که مؤلفِ آنها صرفاً برای جمع‌آوری اخبار و بدون بررسی اعتبار سند و متن آنها همت گماشته است، چندان بعید نیست» (نهم ربیع جهالتها خسارتها، مهدی مسائلی، ص 41)

متأسفانه جاعلان این روایت برای نشان دادن فضیلت نهم ربیع مطلب دروغی را از زبان پیامبراکرم، صلی‌الله علیه وآله، به خدای متعال این چنین ساخته‌اند که: «به فرشتگان نویسنده‌ی اعمال دستور دادم به مدت سه روز قلم را از همه‌ی مردم بردارند و چیزی از گناهان آنان را ننویسند». این جمله که به وسیله‌ای به دست افراد لااُبالی تبدیل شده است تا حرمت بندگی خداوند را شکسته و هرآن‌چه می‌خواهند در این ایّام انجام دهند، علاوه بر آن‌که با صریح آیاتی از قرآن مانند: «ومَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شراً یَرَهُ»؛ (و هر که هم‌وزن ذرّه‏اى بدى کند [نتیجه‏] آن را خواهد دید.) (زلزال:8.) مخالفت دارد با قوانین و سنن الهی نیز مغایر بوده و مخالف حکم بدیهی عقل هم است. آری این منطق عقلانی است که می‌فرماید:لَّیْسَ بِأَمَانِیِّکُمْ وَلا أَمَانِیِّ أَهْلِ الْکِتَابِ مَن یَعْمَلْ سُوءًا یُجْزَ بِهِ وَلاَ یَجِدْ لَهُ مِن دُونِ اللّهِ وَلِیًّا وَلاَ نَصِیرًا؛ یعنی (پاداش و کیفر در آخرت) نه به آرزوى شماست (تنها براى اینکه امت پیامبر خاتمید) و نه به آرزوى اهل کتاب (که خود را دوستان و فرزندان خدا مى‏دانند، بلکه) هر کس کار بدى انجام دهد کیفر داده مى‏شود و جز خدا یاور و دوستى براى خود نخواهد یافت.»(نساء/ آیه 123)

آیا برداشتن تکلیف از بندگان به معنای ایجاد هرج و مرج، برخلاف شیوه‌های اهل‌بیت، علیهم‌السلام، در تربیت بندگان خدا و دوستان خود نمی‌باشد؟

آیا امکان دارد از بزرگوارانی که می‌فرمودند: «مَا مِنْ نَکْبَةٍ تُصِیبُ الْعَبْدَ إِلَّا بِذَنْب‏؛ هیچ نکبت و مصیبتی به بنده نمی‌رسد مگر به خاطر گناه» چنین کلماتی صادر شود.

چه ظلم و خیانتی بالاتر از آن‌که این جملات را به بزرگانی نسبت دهیم که همواره می‌فرمودند: «لاتنالُ ولایتنا الاّ بالعَمَلِ والوَرع؛ به ولایت ما نتوان رسید جز با عمل نیک و پرهیزکاری و دوری از گناه»(شیخ صدوق، امالی، ص626 و اعتقادات الإمامیه، ص113).

جای شگفت و تأسف است که چگونه بعضی تمامی تعلیمات الهی قرآن و اهل‌بیت، علیهم‌السلام، را به کناری می‌نهند و این‌گونه با تمسک به این روایات جعلی، پرده‌های حیا را دریده و مرتکب اعمالی می‌شوند که از شأن و منزلت هر فرد مسلمان و مؤمن به خدا خارج است. امّا شگفت‌تر آن‌که در این میان افرادی نیز یافت می‌شوند که درصدد توجیه این جهالت‌ها برآمده و پرده‌دری‌های دیگران را این‌گونه توجیه می‌نمایند.

این نکته‌ای است که مورد هشدار بسیاری از بزرگان و مراجع قرار گرفته است. همچنان‌که آیت الله العظمی مکارم شیرازی در پاسخ به استفتائی در مورد روز نهم ربیع می‌فرمایند: روایتی با عنوان رفع قلم در آن ایّام مخصوص در منابع معتبر نداریم. و ثانیاً: بر فرض چنین چیزی باشد که نیست مخالف کتاب و سنت است و چنین روایتی قابل پذیرفتن نیست و حرام و گناه در هیچ زمانی مجاز نیست هم‌چنین سخنان رکیک و کارهای زشت دیگر. و ثالثاً: تولّی و تبرّی راه‌های صحیحی دارد نه این راه‌های خلاف.

 

همچنین آیت الله العظمی تبریزی(قدس سره) نیز در جواب سؤالی پیرامون این روایت می‌فرمایند: بسمه‌تعالى؛ روایت مزبور صحیح نیست و فرقى بین ایّام نیست و معصیت، معصیت است، والله العالم.

آیت الله العظمی فاضل لنکرانی(قدس سره) نیز در جواب سؤالی می‌فرمایند: حدیث رفع القلم صحیح نیست، بلکه هر مسلمانی موظف به انجام واجبات دینی بوده و فرقی در ایّام سال نسبت به آن وجود ندارد، و انجام اعمالی که موجب تفرقه مسلمین یا وهن شیعه شود جایز نیست. (برای مشاهده پاسخ‌های مراجع بزرگوار دیگر همچون آیات عظام بهجت، خامنه‌ای، نوری همدانی، روحانی، مصباح، موسوی اردبیلی و... نگاه کنید به: نهم ربیع جهالت‌ها خسارت‌ها، مهدی مسائلی، ص 103-119)

جهالتها؛ خسارتها

از همه آنچه که گفتیم اگر بگذریم، متأسفانه در جشن‌هایی که در این روز با شعار تبری و بیزاری از دشمنان اهل بیت علیهم السلام شکل می‌گیرد شاهد نمایش حرکاتی و گفتارهایی هستیم که دل اهل بیت علیهم ‌اسلام را می‌آزارد. ایجاد تفرقه و اختلاف بین مسلمین آن هم با اسم هواداری از اهل‌بیت علیهم السلام مسأله‌ای است که هیچ‌گاه ایشان به آن راضی نبوده‌اند. از همین روست که وقتی به نام ابراهیم بن ابی محمود به امام رضا، علیه‌السلام، می‌گوید: یا ابن رسول الله! نزد ما از روایات مخالفین شما در فضائل امیرالمؤمنین، علیه‌السلام، و شما خاندان روایاتی هست که امثال آن را در بین روایات شما نمی‌بینیم، آیا به آنان معتقد شویم؟ حضرت پس از توجه و تنبه دادن وی به گوش فراندادن و پیروی نکردن از هر سخنی فرمودند: ای ابن ابی‌محمود! مخالفین ما سه نوع خبر در فضائل ما جعل کرده‌اند:1. غلو، 2. کوتاهی در حقّ ما، 3. تصریح به بدی‌های دشمنان ما، و دشنام به آنان.  وقتی مردم اخبار غلوّ آن دسته را می‌شنوند ما را تکفیر می‌کنند و می‌گویند: شیعه قائل به ربوبیّت ائمه‌ی خود می‌باشد. و وقتی کوتاهی در حقّ ما را می‌شنوند، به آن معتقد می‌شوند، و وقتی بدی‌‌های دشمنان ما و دشنام به آنان را می‌شنوند، ما را دشنام می‌دهند. و حال آن که خداوند می‌فرماید: «وَ لا تَسبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ فَیَسبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَیرِ عِلْمٍ؛ شما مؤمنان به آنان‌که غیر خدا را می‌خوانند دشنام مدهید تا مبادا آن‌ها از روى دشمنى و نادانى خدا را دشنام گویند».

همچنین در روایتی دیگر نیز امام صادق، علیه‌السلام، هنگامی آگاه می‌شوند مردی در مسجد آشکارا به دشمنانشان توهین می‌کند، می‌فرمایند: «او را چه شده است؟! خدا او را از رحمت خودش دور کند، با این کار ما را در معرض اذیت قرار می‌دهد.»

آری توهین و لعن بعضی از شیعیان نسبت به مقدّسات اهل تسنن را می‌توان عامل اصلی تشدید بسیاری از اختلافات مذهبی و فرقه‌ای در جهان اسلام دانست. که متأسفانه این رفتار علاوه بر مخالفت صریح با کلام و سیره‌ی عملی ائمه، علیهم‌السلام، امروز از هر جهت مخالف مصالح شیعیان و مسلمانان بوده و سودی جز تقویت جبهه‌ی دشمنان اسلام ندارد. برای دقت  بیشتر در این موضوع توجه به مربوط به بیش از چهار قرن پیش یعنی زمانی که ارتباطات بسیار محدود بوده است جلب می‌نماییم:

صاحب قصص العلماء، میرزا محمد تنکابنی، می‌نویسد:«[در زمان محقق کرکی] علمای شیعه که در مکّه بودند به علماء اصفهان نوشتند، یعنی به ارباب محراب‌ها و منبر‌ها، که شما سب [=دشنام]می‌نمایید متخلفین را در اصفهان، و ما در حرمین شریفین می‌باشیم و ما را عامه به سبب این سب عذاب و سیاست می‌نمایند...»[انکم تسبون ائمتهم فی اصفهان و نحن فی الحرمین نعذب بذلک العن و السب]

این‌ که ما ظالمان به حق اهل‌بیت، علیهم‌السلام، را مستحق لعن می‌دانیم و در زیارت عاشورا به لعن آن‌ها می‌پردازیم، جای تردیدی در آن نیست، خود اهل سنت هم مایلند، ظالمان به اهل‌بیت، علیهم‌السلام، را لعنت کنند، اما این‌ که مراسمی خاص پیرامون این موضوع تشکیل شود و با تصریح به نام افرادی آن‌ها را مخاطب لعن خویش قرار دهیم، باز هم خودْفریبی است که ما را در دامان دشمنانِ اسلام می‌اندازد؛ چون بخش عمده ثمره برگزاری این مراسم اعلام عمومیِ آن، برای تبلیغات هدفمند است، به گونه‌ای که حتی اگر خود مراسم در خفا برگزار شود، خبر آن، اثر خود را خواهد گذاشت.  به هر حال در دنیای امروز که کار غیرشرعی هم در موبایل‌ها می‌چرخد، این کارها جای خود دارد، ده‌ها سایت وهابی در حال حاضر مشغول اشاعه این فیلم‌ها هستند، و برگزار کنندگان این مراسم در قبال تخریب وجهه آل بیت و رسالت رسول الله، صلی الله علیه و آ له، و جلوگیری از پیشرفت آن مسئولند. متأسفانه امروز این تصاویر و فیلم‌ها دست‌آویزهائی برای دور نگاه داشتن ملت‌های سنی از حقیقت رسالت رسول الله، صلی‌الله علیه و آ له، است؛ این تصاویر دست‌آویزهائی است برای قتل شیعیان عراق، پاکستان و...، یک استشهادی وهابی با این تصاویر روزانه ده‌ها شیعه می‌کشد، خود را فریب ندهیم، ما در مقابل اعمال خود مسئولیم و بی‌تفاوتی نسبت به اثرات این مراسم، قطعا عقاب اخروی خواهد داشت. چنان‌چه حضرت امام باقر، علیه‌السلام، مى‌فرمایند: بنده خدا روز قیامت محشور شود و (با این‌ که در دنیا) دستش به خونى آلوده نشده (و خونى نریخته) به اندازه یک حجامت یا بیشتر خون به او بدهند و بگویند: این سهم تو است از خون فلان کس؟ عرض می‌کند: پروردگارا تو خود می‌دانی که همانا جان مرا گرفتى (و در آن حال) من خون کسى را نریخته بودم (و هیچ خونى به گردنم نبود؟) خداوند فرماید: آرى تو از فلانى روایتى چنین و چنان شنیدى و به ضرر او بازگو کردى، پس زبان به زبان به فلان جبار(و ستمکار) رسید و بدان روایت او را کشت، و این بهره‌ی تو از خون اوست. (اصول کافی، شیخ کلینی،  ج4، ص77)

در اینجا نمونه‌ای دیگر حوادث ناگوار که از بی‌موالاتی و بی‌بصیرتی بعضی رقم می‌خورد را بخوانید:

حضرت آیت الله العظمی مظاهری در نقل خاطره‌ای از استادشان آیت الله مرعشی نجفی می‌فرمایند:

«خدا رحمتش‌ کند، درجاتش‌ عالیست، عالی‌تر کند، مرحوم‌ آیت‌ الله مرعشی، من‌ مکاسب‌ پیش‌ ایشان‌ خواندم، هم‌ کفایه‌ خواندم، هم‌ مکاسب... ایشان‌ بنایشان‌ این‌ بود برای‌ این‌که‌ خسته‌ نشوند، یک‌ قصه‌ای‌ گاهی‌ اوقات‌ یا خیلی‌ از اوقات‌ در میان‌ درس‌ برای‌ شاگردها می‌گفتند، و یکی‌ از قصه‌هایشان‌ این‌ بود که‌ می‌گفتند:

 پدر من‌ از علمای‌ نجف‌ بوده‌ یک‌ شاگرد سنی‌ داشت، این‌ بالاخره‌ می‌خواست‌ برود کردستان‌ و کرمانشاه، این‌ با پدر من‌ خداحافظی‌ کرده‌ علاقه‌ به‌ پدر من‌ داشت، رفت، پدر من‌ آمد ایران‌ و رفت‌ مشهد، و این‌ عالم‌ جلیل‌القدر گفته‌ بود در برگشت‌ قافله‌ ما غروب‌ رسید کرمانشاه، من‌ خیلی‌ وحشت‌ کردم‌ که‌ حالا چه‌ می‌شود، آن‌ وقت‌ وضع‌ کرمانشاه‌ وضع‌ کردستان‌ روی‌ قاعده‌ شیعه‌ و سنی‌گری‌ خیلی‌ بد بود، می‌گوید دیدم‌ ناگهان‌ اتفاقی‌ آن‌ شاگرد من‌ پیدا شد، خیلی‌ با من‌ گرم‌ گرفت‌ و بالاخره‌ با زور و رودربایستی‌ من‌ را برد خانه‌ خیلی‌ هم‌ خدمت‌ کرد به‌ من، بعد آخر شب‌ به‌ من‌ گفت:‌ آقا ما یک‌ جلسه‌ای‌ داریم‌ شما بیاید برویم‌ توی‌ این‌ جلسه، گفتم‌ می‌آیم، می‌گوید مرا بردند توی‌ آن‌ جلسه، مرحوم‌ آقا نجفی‌ گفتند، پدرم‌ می‌گفتند وقتی‌ نشستم‌ توی‌ جلسه، دیدم‌ این‌ سبیل‌ گُنده‌ها، سبیل‌ کشیده‌ها دارند می‌آیند، تعجب‌ کردم، چه‌ خبر است، یک‌ وقت‌ مَنقَلی‌ پر از آتش‌ که‌ آتش‌ زغالی‌ که‌ اَلُو  داشت، این‌را هم‌ آوردند، یک‌ مجمع‌ را هم‌ آوردند گذاشتند روی‌ این‌ آتش‌ها، روی‌ این‌ منقل‌ می‌گوید من‌ تعجب‌ کردم، ترس‌ هم‌ من‌را گرفته‌ بود که‌ این‌ها چه‌ کار می‌خواهند بکنند، یک‌وقت‌ دیدم‌ یک‌ جوانی‌ زیر غُل‌ و زنجیر، آقای‌ نجفی‌ می‌گفتند پدر من‌ گفتند چون‌ من‌ همدانی‌ها را می‌شناختم‌ این‌ قیافه، قیافه‌ همدانی‌ بود، بالاخره‌ آوردندش‌ زیر غُل‌ و زنجیر، یک‌ سفره‌ چرمی‌ هم‌ پَهْن‌ کردند، او را نشاندند روی‌ سفره‌ چرمی‌ و یک‌ کسی‌ با یک‌ ضربت‌ گردن‌ آن‌را زد، آن‌ مجمع‌ که‌ داغ‌ بود گذاشتند روی‌ گردن‌ این‌که‌ خون‌ بیرون‌ نیاید، غُل‌ و زنجیرها را هم‌ باز کردند این‌ هی‌ دست‌ و پا می‌زد این‌ها هم‌ قاه‌ قاه‌ می‌خندیدند، گفت‌ من‌ غش‌ کردم‌.

 بالاخره‌ قضیه‌ تمام‌ شد و من‌ در حال‌ غش‌ بودم، کم‌کم‌ مَرا به‌ هوش‌ آوردند اما آن‌ موقعی‌ که‌ نزدیک‌ بود به‌ هوش‌ بیایم‌ می‌دیدم‌ با هم‌ زمزمه‌ دارند، این‌ شیعه‌ است‌ این‌را هم‌ بیایید دومی‌اش‌ باشد، آن‌ طلبه‌ می‌گفت:‌ نه‌ بابا من‌ درس‌ پیش‌ ایشان‌ خواندم، این‌ از آن‌ سنی‌های‌ داغ‌ است‌ معلم‌ من‌ بوده، بالاخره‌ من‌ را نجات‌ داد، آمدیم‌ خانه، وقتی‌ من‌ حال‌ آمدم، این‌ طلبه‌ به‌ من‌ گفت:‌ آقا من‌ سنی‌ هستم، اما مُرید شما هستم، می‌دانید شما را خیلی‌ دوست‌ دارم، نمی‌خواستم‌ ناراحتتان‌ کنم، اما بُردم‌ آن‌جا یک‌ پیام‌ بدهید به‌ علمای‌ نجف‌ و پیام‌ این، که‌ شما عُمَرکُشون‌ کنید ما هم‌ این‌جور می‌کنیم،‌ ما رسم‌مان‌ است‌ یک‌ شیعه‌ را یک‌ جایی‌ پیدا می‌کنیم‌ زندانی‌اش‌ می‌کنیم‌ غُل‌ و زنجیر می‌کنیم‌ تا شب‌ چهارشنبه، شب‌ چهارشنبه‌ همه‌ ما جمع‌ می‌شویم‌ برای‌ رضایت‌ خدا، قربة الی‌ الله این‌را می‌آوریم‌ و این‌ بلا را به‌ سرش‌ می‌آوریم‌ که‌ تو دیدی.»

پس ما نیز اندکی مراقب گفتار و رفتار خود باشیم تا خدای نکرده شریک این جانیان در کشتار بندگان خدا نباشیم.

 

سخن پایانی

نکته آخر اینکه ما موظف به جذب و علاقه‌مند ساختن سایر مسلمین به مکتب اهل‌بیت علیهم‌السلام هستیم راهی که با خشرویی و مدارا حاصل ‌شده و با توهین و ناسزا گفتن به مخالفین و عقایدشان منافات دارد. آن گونه که هنگامی یکی از اصحاب امام صادق، علیه‌السلام، به ایشان عرض می‌کند: چگونه شایسته است برای ما که با قوم خود، و مردمانی که با ما آمیزش دارند و شیعه نیستند رفتار کنیم؟ امام، علیه‌السلام، فرمودند: به پیشوایان خود نگاه کنید و از آن‌ها پیروی کنید، آن گونه که آنان رفتار می‌کنند شما نیز همان‌طور رفتار کنید، به خدا سوگند آن‌ها به عیادت بیمارانشان می‌روند، و بر جنازه‌هایشان حاضر می‌شوند، و به سود و ضرر آن‌ها گواهی می‌دهند، و امانت‌های آنان را به آن‌ها بر می‌گردانند.

و در روایتی دیگر امام می‌فرمایند: ای زید! با مردم (یعنی عامه و اهل تسنن) با اخلاق خودشان معاشرت کنید، در مساجدشان نماز بخوانید، مریضانشان را عیادت کنید، در تشیع جنازه‌هایشان حاضر شوید و اگر توانستید امام جماعت یا مؤذن آن‌ها شوید این کار را بکنید؛ پس اگر شما چنین عمل کردید خواهند گفت: اینان پیروان جعفرند، خدا او را رحمت کند چه نیکو اصحابی تربیت کرده است و اگر این امور را ترک نمودید خواهند گفت: اینان پیروان جعفرند، خداوند جزای او را بدهد چه اصحابش را بد تربیت کرده است. (برای مطالعه سیره و روایات در مورد وحدت اسلامی نگاه شود به: کتاب پیشوایان شیعه پیشگامان وحدت،مهدی مسائلی، انتشارات سپیده باوران، مشهد 1389. این کتاب می‌کوشد با بررسی روایات و سیره‌ رفتاری ائمه اطهار(ع)،این موضوع را بیان کند که مساله وحدت، نه مساله جهان امروز، بلکه دغدغه پیشوایان شیعه و ائمه اطهار(ع) و در راس همه آنان، امام علی‌(ع) بوده است.)

در پایان مناسب است همه را به فتوایی از آیت الله العظمی وحید خراسانی توجه دهیم که منبع و مرجع آن، همین روایات نورانی اهل‌بیت، علیهم‌اسلام، است:

سؤال: باسمه تعالی/ ما جمعی هستیم ساکن در محلی که اهل‌سنت زندگی می‌کنند و آنها ما را کافر می‌دانند و می‌گویند شیعه کافر است در این‌صورت آیا ما هم می‌توانیم با آنها معامله به مثل کنیم و همان‌طوری که آنها ما را کافر می‌دانند ما هم با آنها معامله کفار کنیم. مستدعی است وظیفه شرعی ما را در مقابل این حملات بیان کنید./امضاء:جمعی از مؤمنین

پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم

هر کس شهادت به وحدانیت خداوند متعال و رسالت خاتم انبیاء، صلی الله علیه وآله وسلم، بدهد مسلمان است، و جان و عرض و مال او مانند جان و عرض و مال کسی که پیرو مذهب جعفری است محترم است.

و وظیفه شرعی شما آن است که با گوینده شهادتین هر چند شما را کافر بداند به حسن معاشرت رفتار کنید، و اگر آنها به ناحق با شما رفتار کردند شما از صراط مستقیم حق و عدل منحرف نشوید، اگر کسی از آنها مریض شد به عیادت او بروید، و اگر از دنیا رفت به تشییع جنازه او حاضر شوید، و اگر حاجتی به شما داشت حاجت او را برآورید، و به حکم خدا تسلیم باشید که فرمود: «ولاَ یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلاَّ تَعْدِلُواْ اعْدِلُواْ هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى»  و به فرمان خداوند متعال عمل کنید که فرمود: «ولاَ تَقُولُواْ لِمَنْ أَلْقَى إِلَیْکُمُ السَّلاَمَ لَسْتَ مُؤْمِنًا»  والسلام علیکم و رحمة الله

 

 



نوشته شده توسط مهدی مسائلی 91/10/29:: 10:28 صبح     |     () نظر

یادآوری:چندی پیش یکی از مخاطبان از طریق رایانامه (یا همان ایمیل خودمان) سؤالاتی را از حقیر نمود، اگرچه بنده به خاطر توهین‌هایی که در نامه به بزرگان رفته بود، قصد پاسخ‌گویی به آن را نداشتم اما به خاطر چندین مرتبه «هل من مبارز؟» طلبیدن طرف مقابل، مجبور به پاسخ‌گویی به آن شدم. البته قبلا نیز به بخش عمده این سؤالات در کتاب «قمه زنی سنت یا بدعت» پاسخ داده بودم اما گویا ایشان همت خواندن آن را نداشتند. در هر صورت، ما در یادداشت های گذشته با عناوین «جدال احسن 1» «جدال احسن2» و «جدال احسن3» به پرسش و شبهه طرف مقابل پاسخ دادیم. در این یادداشت سؤال و شبهه چهارم و پاسخ ما به آن را ارائه خواهیم داشت:

شبهه:

اشکال بعدی که مطرح می کنند می گویند ما اگر در عزای امام حسین ع بمیریم نیز کم است. باید در عزای امام حسین ع کل عالم غوغا شود. در عزای امام حسین ع کل عالم خلقت اعم از ملائک و انبیاء ع و ائمه ع گریانند و دارند عزاداری می کنند حالا شما به قمه زنی گیر می دهید؟؟؟!!! قمه زنی که چیزی نیست. 100 تا بیشتر از قمه زنی نیز کم است.

پاسخ:

اولا؛ باید دانست که بنابر اعتقاد شیعه امامیه همه تعالیم شرع مقدس اسلام دارای مصالح و اهدافی است که این مصالح و اهداف در چارچوب و کیفیت خاصی، ما را به خداوند متعال نزدیک می‌نماید؛ و در صورت عدم توجه به این کیفیات و چهارچوب‌ها، اعمال ما نه تنها ثمرات و فوائدش را از دست خواهد داد، بلکه ممکن است آثار مخرب و مُضر گوناگونی را ایجاد کند. همچنان‌که پیامبر اکرم، صلی الله علیه وآله، در مورد نماز می‌فرمودند: «هرکس که نمازش او را از کار زشت و ناپسند باز ندارد، جز دوری او از خدا افزوده نشود.» علاوه بر این باید توجه داشت که گاهی ممکن است نماز شخصی بُت و حجاب او برای دیدار خداوند باشد به این معنی که شخصی نماز را به خاطر خودِ نماز می‌خواند اگرچه آن را با آداب و مستحبات فراوان بجای می‌آورد.

هم از این روست که عزاداری امام حسین، علیه‌السلام، نیز از این دستور خارج نبوده و عدم توجه به اهداف و انگیزه‌هائی که ضرورت آن را ایجاب می‌کند موجب خواهد شد تا عزاداری به جای این‌که حرکت آفرین و رشد دهنده باشد، غفلت‌زا، کُند کننده و بلکه در تقابلی آشکار با نهضت امام حسین، علیه‌السلام، قرار گیرد. به همین جهت توجهِ ما به اهداف عزاداری و بازشناخت نقش آن در حرکت و جریان داشتن نهضت عاشورا می‌تواند زمینه دور شدن عزاداری‌ها را از انحرافات مهیا نموده و آن را به مسیر اصلی خویش بازگرداند.(که البته بیان این اهداف، مقال و فرصتی دیگر را می‌طلبد)

هرچه هست نماینده تفکری این شبهه را مطرح می‌کند گویا اعتقاد دارد هدف و آخر خط، خود عزاداری است؛ و از همین رو برای عزاداری هر کاری که میشود باید انجام داد. و خلاصه «إنّ الدنیا و ما خلق لأجل اقامه عزاء الحسین علیه‌السلام» ؛ «دنیا و هرآنچه خلق شده برای عزاداری امام حسین علیه‌السلام است.» در همین راستا حتی می‌توان برای عزاداری باید خود را کشت! معصیت و گناه هم اگر در عزاداری وارد شد اشکال ندارد! اصل دین هم اگر با اعمال ما نابود شد اشکال ندارد! زیرا مهم این است که ما عزاداری کنیم، اصلا دین یعنی عزاداری! مهم این است که غوغا کنیم، حالا با چه وسیله‌ای باشد مهم نیست، مهم این است که هدف وسیله را توجیه می‌کند! با این رویکرد ساز و ترانه را هم می‌توان به عزاداری امام حسین علیه السلام آورد، همانگونه که آوردند!

نماینده این تفکر اصولا کاری به دیگر انسانها ندارد، دیگران می خواهند ایمان بیاورند یا نیاورند، به ما ربطی ندارد! بنابر اعتقاد این آقایان همه انسانها غیر از ایشان حرام زاده اند و از این جهت از درک حقایق قمه زنی قاصرند! اینها معتقد به جبرند و می‌گویند غیر از آنها کسی نمی توانسته شیعه بشود، آنها اعتقاد دارند حتی تشکیک در قمه زنی نشانه ی حرام زادگی و وهابی بودن است!(بگذاریم و بگذریم)

ثانیا: درست است که ما توصیه به عزاداری برای امام حسین علیه‌السلام شده‌ایم و باید آن را هرچه باشکوه‌ تر انجام دهیم؛ اما باید به نکته نیز توجه داشته باشیم که هر فعل و عملی دارای تعریف و محدوده‌ی مشخصی است تا با افعال و امور دیگر اشتباه نگردد. که این تعریف و محدوده یا از ناحیه‌ی شرع مقدّس معین شده و یا - در جایی که از طرف شرع و دین تعریفی وجود ندارد- عقل و عرف باید برای آن محدوده و حدّی معین ‌کند. در مورد عزاداری نیز باید تعریف و محدوده‌ی آن به وسیله شرع و یا عرف مشخص گردد. در غیر این صورت عزاداری ضابطه‌ی خاصی نخواهد داشت و ممکن است بسیاری از اعمال خلاف شرع یا مخالف با فلسفه وجودی عزاداری وارد آن شوند. به صورتی که حتی می‌توان خودکشی را که هم عقل و هم دین آن را حرام و گناه بزرگی می‌دانند یک نوع عزاداری دانست و آن را جایز و یا مستحب فرض نمود.(همانگونه طراح شبهه چنین کرده است)

اما در مورد عزاداری باید گفت مهم‌ترین و شاید تنها مصداقی که در روایات بر آن توصیه و تأکید بسیاری رفته است بیان مصائب و گریه برای حضرت سید الشهداء، علیه‌السلام، است. ولی مردم نیز برای عزاداری، شکل‏های گوناگونی آفریده‏اند؛ از جمله: بر سینه زدن، سینه‏زنی ، زنجیرزنی، قفل‏زنی، تیغ‏زنی و قمه‏زنی. هیچ یک از این شکل‏های عزاداری را روایات و یا عالمان اسلامی به مردم القا نکردند، بلکه مردم جلو افتادند و شکلی خاص به عزاداری دادند. نهایتاً اینکه فقها، برخی از صورت‏های عزاداری را جایز یا حرام دانستند.

عزاداری، در همه جای دنیا و در میان همه اقوام، زانوی غم در بغل گرفتن است و سیاه پوشیدن و گریستن و بی‏تابی کردن و احیاناً بر سر و سینه زدن. عرف دنیا گواهی می‏دهد که عزاداری بدین گونه است؛ حتی عرف مسلمانان. هیچ گاه کسی در مرگ عزیزترینش، چاقو برنمی‏دارد و بر سر نمی‏زند؛ و یا قفل بر گوشت بدنش فرو نمی‏کند و خود را در آتش نمی‏اندازد.

قمه بر سر زدن، تیغ بر پشت زدن، سوراخ کردن گوشت و قفل و وزنه آویزان کردن، در آتش رفتن، و مانند اینها، هر چند موجب اضرار به نفس نباشد و وهن دین تلقی نشود، اساساً عزاداری نیست. اگر در این مسائل، به تعبیر فقها، عرفْ معیار است، هیچ گاه عرفْ اینها را نشانه عزاداری نمی‏داند. شاهد اینکه هیچ کس در سوگ عزیزانش چنین نمی‏کند.(چون ادامه این بحث به پاسخ سؤالات بعدی مرتبط می‌شود آن را در آنجا  بیشتر توضیح خواهیم داد)

ثالثا: بعضی چیزها کمش هم زیاد است! ممکن تعداد کمی قمه زنی کنند اما همین تصاویر عده کم، دستاویزی برای دشمنان اسلام و تشیع می باشد تا عزاداری را مساوی قمه زنی و قمه زنی را مساوی عزاداری جلوه دهند و به تخریب چهره اسلام و تشیع بپردازند، برای اثبات این سخن کافی است جستجویی با واژه ashoura یا ashura در قسمت تصاویر گوکل داشته باشید تا نتیجه‌ای کار همین عده اندک را ملاحظه کنید!(توصیه می‌شود همین حالا این کار را انجام دهید!)



کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط مهدی مسائلی 91/10/19:: 4:27 عصر     |     () نظر

یادآوری:چندی پیش یکی از مخاطبان از طریق رایانامه (یا همان ایمیل خودمان) سؤالاتی را از حقیر نمود، اگرچه بنده به خاطر توهین‌هایی که در نامه به بزرگان رفته بود، قصد پاسخ‌گویی به آن را نداشتم اما به خاطر چندین مرتبه «هل من مبارز؟» طلبیدن طرف مقابل، مجبور به پاسخ‌گویی به آن شدم. البته قبلا نیز به بخش عمده این سؤالات در کتاب «قمه زنی سنت یا بدعت» پاسخ داده بودم اما گویا ایشان همت خواندن آن را نداشتند. در هر صورت، ما در یادداشت های گذشته با عناوین «جدال احسن 1» «جدال احسن2» به پرسش و شبهه طرف مقابل پاسخ دادیم. در این یادداشت سؤال و شبهه سوم و پاسخ ما به آن را ارائه خواهیم داشت:

سؤال:

سومین اشکال که این اشکال از طرف موافقین افراطی قمه زنی که مخالف نظام نیز هستند صورت می گیرد که می گویند قمه زنی وهن مذهب نیست. جنایات و ظلم های این رژیم ...(یعنی نظام جمهوری اسلامی) وهن مذهب است. اینکه رهبری (این ادبیات آنهاست با عرض معذرت) خودش را نائب امام زمان عج می داند و این مملکت را مملکت امام زمان عج می داند و اینهمه ظلم و جنایت در این مملکت وجود دارد این وهن مذهب است نه قمه زنی. 

آمار بالای اعتیاد و دوستی های دختر و پسر و روابط نامشروع و سایر مشکلات در این مملکت شیعه و در ام القرای جهان اسلام، اینها وهن مذهب است نه قمه زنی.

فسق مسئولین نظام و این اختلاس ها و این رشوه گرفتن ها موجب وهن مذهب است نه قمه زنی

 

پاسخ:

اولا؛ بنا بر فرض پذیرش ادعاهای غلوآمیز شما درباره حکومت اسلامی ایران، باز نیز شما مرتکب مغالطه ای دیگر شده اید، زیرا خواسته‌اید با استناد به باطلی به توجیه باطل دیگر بپردازید. بگذارید کمی علمی‌تر صحبت کنیم! در منطق مغالطه‌ای وجود دارد به نام مغالطه«خودت هم»(رک: علی اکبر خندان، مغالطات، ص 249) در این مغالطه که در زبان لاتین از آن به «you also » و گاهی «two wrong make a right» تعبیر می‌شود، هنگامی رخ می دهد که شخصی به دیگری اعتراض می کند و خطایی را به او تذکر دهد، شخص دوم برای نپذیرفتن اعتراض او می گوید: خودت هم همین خطا را مرتکب شده ای. گویا اگر او به تنهایی مرتکب آن شده بود خطا به حساب می آمد، اما حال که هر دو آن را انجام داده‌اند، درست و صحیح است. مثالی که در این مورد می‌زنند این است که: فرزندی در پاسخ اعتراض پدرش که خواستار سیگار نکشیدن او است، می گوید: «پدر! چطور مرا به دلیل سیگار کشیدن سرزنش می‌کنی و برایم استدلال می‌کنی در حالی که خودت تعریف می‌کردی که در نوجوانی سیگار می‌کشیدی؟!»

در فرض سؤال نیز - اگر سیاه نمایی‌هایی که به بیان آنها خواهیم پرداخت را کنار بگذاریم- اموری را که برشمردید هیچ کدام توجیهی برای ارتکاب عمل قمه زنی نمی‌باشند و به دیگر سخن، قمه زنی همچنان وهن مذهب بوده و دین و عقل انجام آن را خلاف می داند.

ثانیا؛ بگذارید پاسخ سیاه‌نمایی‌های که به وسیله آنها خواسته‌اید به تخریب حکومت اسلامی بپردازید را از زبان امام خمینی، قدس سره،به شما بدهیم؛ آن بزرگ سفر کرده در وصیت نامه‌اشان فرمودند: «و اما به آن دسته که از روى بعض اشتباهات یا بعض خطاها، چه عمدى و چه غیر عمدى، که از اشخاص مختلف یا گروهها صادر شده و مخالف با احکام اسلام بوده است با اصل جمهورى اسلامى و حکومت آن مخالفت شدید مى‏کنند و براى خدا در براندازى آن فعالیت مى‏نمایند و با تصور خودشان این جمهورى از رژیم سلطنتى بدتر یا مثل آن است، با نیت صادق در خلوات تفکر کنند و از روى انصاف مقایسه نمایند با حکومت و رژیم سابق. و باز توجه نمایند که در انقلابهاى دنیا هرج و مرجها و غلطرویها و فرصت طلبیها غیر قابل اجتناب است و شما اگر توجه نمایید و گرفتاریهاى این جمهورى را در نظر بگیرید- از قبیل توطئه‏ها و تبلیغات دروغین و حمله مسلحانه خارج مرز و داخل، و نفوذ غیر قابل اجتناب گروههایى از مفسدان و مخالفان اسلام در تمام ارگانهاى دولتى به قصد ناراضى کردن ملت از اسلام و حکومت اسلامى، و تازه کار بودن اکثر یا بسیارى از متصدیان امور و پخش شایعات دروغین از کسانى که از استفاده‏هاى کلان غیر مشروع بازمانده یا استفاده آنان کم شده، و کمبود چشمگیر قضات شرع و گرفتاریهاى اقتصادى کمرشکن و اشکالات عظیم در تصفیه و تهذیب متصدیان چند میلیونى، و کمبود مردمان صالح کاردان و متخصص و دهها گرفتارى دیگر، که تا انسان وارد گود نباشد از آنها بیخبر است- و از طرفى اشخاص غرضمند سلطنت طلب سرمایه‏دار هنگفت که با رباخوارى و سودجویى و با اخراج ارز و گرانفروشى به حد سرسام‏آور و قاچاق و احتکار، مستمندان و محرومان جامعه را تا حد هلاکت در فشار قرار داده و جامعه را به فساد مى‏کشند، نزد شما آقایان به شکایت و فریبکارى آمده و گاهى هم براى باور آوردن و خود را مسلمان خالص نشان دادن به عنوان «سهم» مبلغى مى‏دهند و اشک تمساح مى‏ریزند و شما را عصبانى کرده به مخالفت برمى‏انگیزانند، که بسیارى از آنان با استفاده‏هاى نامشروع، خون مردم را مى‏مکند و اقتصاد کشور را به شکست مى‏کشند.

این جانب نصیحت متواضعانه برادرانه مى‏کنم که آقایان محترم تحت تأثیر این گونه شایعه‏سازیها قرار نگیرند و براى خدا و حفظ اسلام این جمهورى را تقویت نمایند. و باید بدانند که اگر این جمهورى اسلامى شکست بخورد، به جاى آن یک رژیم اسلامى دلخواهِ بقیة اللَّه- روحى فداه- یا مطیع امر شما آقایان تحقق نخواهد پیدا کرد، بلکه یک رژیم دلخواه یکى از دو قطب قدرت به حکومت مى‏رسد و محرومان جهان، که به اسلام و حکومت اسلامى رو [ى‏] آورده و دل باخته‏اند، مأیوس مى‏شوند و اسلام براى همیشه منزوى خواهد شد؛ و شماها روزى از کردار خود پشیمان مى‏شوید که کار گذشته و دیگر پشیمانى سودى ندارد. و شما آقایان اگر توقع دارید که در یک شب همه امور بر طبق اسلام و احکام خداوند تعالى متحول شود یک اشتباه است، و در تمام طول تاریخ بشر چنین معجزه‏اى روى نداده است و نخواهد داد. و آن روزى که ان شاء اللَّه تعالى مصلح کل ظهور نماید، گمان نکنید که یک معجزه شود و یکروزه عالم اصلاح شود؛ بلکه با کوششها و فداکاریها، ستمکاران سرکوب و منزوى مى‏شوند. و اگر نظر شماها مثل نظر بعض عامیهاى منحرف، آن است که براى ظهور آن بزرگوار باید کوشش در تحقق کفر و ظلم کرد تا عالم را ظلم فراگیرد و مقدمات ظهور فراهم شود، فإنّا للَّه و إنّا إلیه راجعون.» صحیفه امام، ج‏21، ص: 447

همچنین ایشان در پیام منشور روحانیت- که می‌توان از آن به عنوان وصیت به خواص انقلاب تعبیر کرد- فرمودند:

«دیروز مقدس‏نماهاى بیشعور مى‏گفتند دین از سیاست جداست و مبارزه با شاه حرام است، امروز مى‏گویند مسئولین نظام کمونیست شده‏اند! تا دیروز مشروب فروشى و فساد و فحشا و فسق و حکومت ظالمان براى ظهور امام زمان- ارواحنا فداه- را مفید و راهگشا مى‏دانستند، امروز از اینکه در گوشه‏اى خلاف شرعى که هر گز خواست مسئولین نیست رخ مى‏دهد، فریاد «وا اسلاما» سر مى‏دهند! دیروز «حجتیه‏اى» ها مبارزه را حرام کرده بودند و در بحبوحه مبارزات تمام تلاش خود را نمودند تا اعتصاب چراغانى نیمه شعبان را به نفع شاه بشکنند، امروز انقلابى‏تر از انقلابیون شده‏اند! «ولایتى» هاى دیروز که در سکوت و تحجر خود آبروى اسلام و مسلمین را ریخته‏اند، و در عمل پشت پیامبر و اهل بیت عصمت و طهارت را شکسته‏اند و عنوان ولایت برایشان جز تکسب و تعیش نبوده است، امروز خود را بانى و وارث ولایت نموده و حسرت ولایت دوران شاه را مى‏خورند! راستى اتهام امریکایى و روسى و التقاطى، اتهام حلال کردن حرامها و حرام کردن حلالها، اتهام کشتن زنان آبستن و حِلیّت قمار و موسیقى از چه کسانى صادر مى‏شود؟ از آدمهاى لا مذهب یا از مقدس‏نماهاى متحجر و بیشعور؟! فریاد تحریم نبرد با دشمنان خدا و به سخره گرفتن فرهنگ شهادت و شهیدان و اظهار طعنها و کنایه‏ها نسبت به مشروعیت نظام کار کیست؟ کار عوام یا خواص؟ خواص از چه گروهى؟ از به ظاهر معممین یا غیر آن؟ بگذریم که حرف بسیار است. همه اینها نتیجه نفوذ بیگانگان در جایگاه و در فرهنگ حوزه‏هاست، و برخورد واقعى هم با این خطرات بسیار مشکل و پیچیده است. از یک طرف وظیفه تبیین حقایق و واقعیات و اجراى حق و عدالت در حد توان و از طرف دیگر مراقبت از نیفتادن سوژه‏اى به دست دشمنان کار آسانى نیست. صحیفه امام، ج‏21، ص: 282»

ثالثا: اموری را که برشمردید همه انسانهای آگاه– چه کافر و چه مسلمان- می‌دانند که اینها از دستورات دین مبین اسلام نیست؛ بلکه نتیجه‌ی عمل کردن برخلاف این دستورات می‌باشد؛ و از این جهت ارتکاب آنها در حکومت اسلامی نشانه‌ی ضعف ایمان ما نسبت به اسلام است نه ضعف و وهن اسلام. به عبارتی دیگر، ما با ارتکاب این اعمال قبیح، ضعف ایمان و اعتقاد خود را به رخ جهانیان می‌کشیم نه ضعف اسلام را. شاهد این سخن، آن که هیچ کسی مشروب خوری یا بی حجابی را جزء دستورات اسلامی نمی داند بلکه برعکس همه می‌دانند که اسلام از این امور نهی نموده است.

اما در فرض مورد اختلاف ما- یعنی قمه زنی- شما به جهانیان این‌گونه القاء می‌کنید که قمه زنی جزء لاینفک تعالیم اسلامی است و اسلام ما را به آن توصیه نموده است که این امر باعث می‌شود نظر جهانیان نسبت به اسلام، به عنوان دینی خرافی و  غیر عقلانی ترسیم شود؛ و این خطری است که بیش از هر چیز اسلام را تهدید می‌کند حتی بیش از گناهان مسلمانان که در اینجا هر عیب که هست از مسلمانی ماست.



مطالب مرتبط:

جدال احسن1

جدال احسن2

جدال احسن4


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط مهدی مسائلی 91/10/19:: 9:45 صبح     |     () نظر

ما چگونه با دین مبارزه می‌کنیم!

دین در معرض دو آسیب است:

عرضه‌ی ضعیف(دفاع بد از آن یا سوء تبلیغ)

و ردّ قوی(حمله خوب به آن یا تبلیغِ سوء)

تاریخ گواه است که دین با حمله‌ی خوب، عقب نرفته است، بلکه جلوتر آمده است. اگر از آن سو ردّیّه‌ بر آن نوشته شد، از این سو دفاعیّه و ردّ بر ردّیّه تألیف گردید. هیچ ردّی بدون پاسخ نماند و، النّهایه، دین ماند با دو چندان برهان. اگر به دین، خوب حمله شود، شک نکنید که از آن خوبتر دفاع می‌شود. اگر حقیقتی هست حقیقت شناس هم هست و او تکلیف خود می‌داند که از حق دفاع کند. ادله‌ی وجود خداوند از هنگامی بیشتر و ژرفتر شد که وجود خداوند بیشتر انکار شد.

آنچه دین از آن زیان دیده، دفاع بد از آن است و عرضه‌ی ضعیف آن.

آن‌که به دین حمله می‌کند، دشمن است و حسّاسیّت در برابر آن، بسیار، ولی آن‌که از دین، بد دفاع می‌کند و یا آن را بد عرضه می‌دارد، نامش دوست است و نیّتش نیک. و همین نام و نیّت، موجب می‌شود که کسی برآشفته نشود و او را برجایش ننشاند. در حالی که همین عرضه‌ی بد، چهره دین را زشت می‌نماید و موجب می‌شود بر آن خرده‌گیری شود. در واقع دوست نادان دین، دشمن ساز دین است.

از این گذشته، دوست نادان، دینداران را نیز گریزان می‌کند. او با چهره‌ی بدی که از دین ترسیم می‌کند، گروهی را از گِرد دین می‌پراکند.

گفت مردی با زنش طوبای زشت            گر تو طوبایی گذشتم از بهشت

مردم مانند این مرد هستند. آنها نمی‌دانند که دین در عالَم نفس الامر چیست، بدین می‌نگرند که چگونه عرضه می‌شود. هنگامی که بهترین چیز، بد عرضه شود، بدش می شمارند و عطایش را به لقایش می بخشند.

آری «دین را بر انداختن» غیر از «دین را از چشم انداختن» است و خطر این، بیش از آن. آن‌که سوء تبلیغ می‌کند، یعنی دین را ضعیف عرضه می نماید و یا دفاع بد از آن می‌کند، دین را از چشم می‌اندازد. وی کاری می‌کند که برانداز نمی‌تواند کرد. مناسب است مثالی آورده شود از پدیده‌ی دین را از چشم انداختن. سعدی در گلستان می آورد:

ناخوش آوازی به بانگ بلند قرآن همی خوانْد. صاحبدلی بر او بگذشت گفت: تو را مشاهره[=حقوق ماهانه] چندست؟ گفت: هیچ. گفت: پس این زحمتِ خود چندان چرا همی دهی؟ گفت: از بهر خدا می خوانم. گفت: از بهرِ خدا مخوان.

گر تو قرآن بدین نمط خوانی         ببری رونقِ مسلمانی

داستان مؤذن بد آواز و تنفر دخترِ یهودیِ تازه مسلمان شده از دین اسلام، نیز مثالی دیگر است که مولوی آن در مثنوی آورده است.

چه خوب است به ندای اهل‌بیت علیهم السلام گوش فرا دهیم که فرمودند:

کُونُوا لَنَا زَیْناً، وَ لَا تَکُونُوا عَلَیْنَا شَیْنا؛ یعنی: مایه‌ی آراستگى ما باشید، نه موجب زشتی.

جُرُّوا إِلَیْنَا کُلَّ مَوَدَّةٍ وَ ادْفَعُوا عَنَّا کُلَّ قَبِیحٍ؛ یعنی: هر گونه دوستى را براى ما جلب کنید و هر زشت پندارى (مردم) را از ما دور سازید.

رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً حَبَّبَنَا إِلَى النَّاسِ، وَ لَمْ یُبَغِّضْنَا إِلَیْهِم‏؛ یعنی: خدا رحمت کند بنده‏اى را که ما را محبوب مردم قرار دهد، و ما را مبغوض آنان نگرداند.

 


 

منبع: محمد اسفندیاری، آسیب شناسی دینی.

 

 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط مهدی مسائلی 91/10/14:: 11:26 صبح     |     () نظر
مداح نمایی که "رقاص" شد!
قداست شکنی‌های بعضی مداح نماها در آستانه اربعین حسینی موجب تأسف ارادتمندان حضرت اباعبدالله الحسین و شهدای کربلا شده است.
به گزارش جهان به نقل از روزنامه جمهوری اسلامی، صحنه‌هائی از مداحی یکی از این افراد که سن کمی دارد این روزها بر روی سایت‌ها مشاهده می‌شود که با حالتی شبیه رقص اشعار موهنی می‌خواند و افرادی با بدن‌های برهنه درحالی که حرکاتی همانند او دارند و سینه می‌زنند جملاتی از قبیل "رقاصم و رقاصم، رقاصه عباسم" را به زبان می‌آورند!

این صحنه‌ها مایه تمسخر مخالفان شده و دشمنان با انتشار گسترده آن در اینترنت، علیه عزاداری حسینی تبلیغ می‌کنند. آیا نهادهای مسئول نباید برای جلوگیری از این انحرافات اقدام کنند؟!

به گزارش جهان، گویا این مداحی قداست شکن در دهه اول محرم خوانده شده اما این روزها در فضای مجازی انتشار یافته است.

کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط مهدی مسائلی 91/10/14:: 10:53 صبح     |     () نظر

ویژگیهای متعصبین

تعصب همزاد آمیزاد است و صفحه به صفحه کتاب تاریخ، آلوده به آن. چه بسیار حقایقی که در فراموشخانه تعصب به بند کشیده شدند، و چه بسیار کتابهایی که در آتش تعصب سوختند، و چه بسیار آزادگانی که در مسلخ تعصب قربانی شدند.

تعصب حجاب شناخت است و ضد اصولگرایی و ضد عدالت و ضد آزادگی. تعصب سوء تبلیغ است و هر عقیده ای که با تعصب از آن دفاع شده، تخریب گردیده است.

یخ تعصب هنوز هم آب نشده است و متعصبان همچنان ترکتازی می‌کنند. تعصب همواره با نامها و نقابهایی گوناگون ظاهر می‌گردد و به محض اینکه نقاب از یک چهره‌ی آن گرفته می‌شود، نقابی دیگر می‌زند و نامی دیگر بر می‌گزیند. شاید شناخت ویژگی‌های متعصبین بتواند ما را به مصادیق آن رهنمون سازد، در ادامه این نوشتار بیان مختصری از ویژگیهای متعصبین می‌آید:

1. رابطه گرایی: متعصب حق را از دیگران نمی پذیرد و باطل را از خودی ها می پذیرد. به سخنگو می نگرد نه سخن. به عبارت دیگر، متعصب مرجعگراست. در هر امری می‌نگرد که مرجع آن کیست. اگر خودی باشد خوب است و یا باید توجیه شود؛ اما اگر غیر خودی است، بی ارزش است و باید حمل بر سوء شود.

2. عقیده پرستی: آشکارا بگوییم که متعصب، عقیده پرست است و بیش از اینکه دغدغه حقیقت را داشته باشد، دغدغه عقیده اش را دارد. برای متعصب اثبات حقانیت خود مهمتر است از وصول به حقیقت.

3. نقد ناپذیری: متعصب گوش نیست بلکه زبان است. هر انتقادی را دشمنی می داند و منتقد را دشمن. او یک بار می آموزد و یک عمر تکرار می کند. اصولا جایی خالی در ذهنش باقی نمی گذارد تا مطلبی دیگر در آن جای گیرد. تغییر ناپذیر و غیرقابل انعطاف و خشک مغز است و هیچ‌گاه اندیشه تکانی نمی کند.

4. مطلقگرایی: نسبیت در قاموس متعصب وجود ندارد. هر اندیشه‌ای را یا درست می‌داند یا نادرست، و هرکسی را یا سیاه می بیند یا سفید. در کنار امتیازات کسی،ضعفهایش را نمی بیند و در جنب ضعفهای کسی،امتیازاتش را. شعارش همه یا هیچ است.

5. جزمگرایی: او هیچگاه در عقایدش تجدیدنظر و چون وچرا نمی کند. عقاید دیگران را بدبینانه و توطئه نگرانه بررسی می کند، اما در درستی عقاید خودش ذره ای تردید روا نمی دارد. با قاطعیت و جزمیت داوری می‌کند و برای هر چیزی یک پاسخ دارد: آری یا نه.

6. انحصار گرایی:متعصب خود را میزان حق و باطل می شمارد و ماورای فکر خود را ماورای حقیقت می پندارد. او می‌پندارد که حقیقت در انحصار اوست، دیگران باید در محضرش زانو بزنند و شاگردی کنند. معلوم نیست که آیا متعصبان حقیقت را آنقدر کوچک و پیش پا افتاده می دانند،و یا خود را آنقدر بزرگ می دانند که خیال می کنند حقیقت در انحصار ایشان است.

7. دشمن تراشی:متعصب تاریخ را با تئوری توطئه تفسیر می کند و چنین می اندیشد که سیررویدادها چیزی جز توطئه و دسیسه نیست. او رقیب را مخالف می پندارد و مخالف را دشمن. معتقد است هر که با ما نیست، بر ماست. به اختلافات بیش از اشترکات چشم می‌دوزد و همواره خواهان مرزبندی و موضع‌گیری است. هویت خودش را با مخالفانش تعریف می‌کند و در صواب را در خلاف قول مخالف می‌داند.

8. خشونتگرایی: او مخالفان را غده های زاید در پیکر جامعه می داند که باید جراحی شوند. او برهان قاطع نمی آورد،قاطع برهان می آورد.

(منبع: برگرفته ازکتاب خمود و جمود، محمد اسفندیاری)


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط مهدی مسائلی 91/10/6:: 11:31 صبح     |     () نظر

در مراسم اختتامیه سومین جشنواره استانی علامه حلی (ره) پنجشنبه 30/9/91 همزمان با ولادت حضرت موسی بن جعفر(ع) و هفته پژوهش با حضورمسئولین و پژوهشگران طلبه خواهر و برادر در مدرسه علمیه صدر بازار اصفهان برگزار شد، کتابی از حقیر با عنوان «ندای دیدار» توانست عنوان برتر این جشنواره را کسب نماید.

به گزارش سایت معاونت علمی، پژوهشی حوزه علمیه اصفهان دبیر جشنواره علامه حلی (ره) استان اصفهان گفت: تعداد 2034 اثر علمی به دبیرخانه جشنواره علامه حلی(ره) حوزه های علمیه برادر و خواهراستان اصفهان وارد شد که از این تعداد 1307 اثراختصاص به خواهران طلبه و727 اثر به برادران طلبه متعلق می باشد.

حجت الاسلام رسول ملکیان اصفهانی در ادامه افزود: این آثار در ده موضوع کلی طبقه بندی شده است که بعد از مراحل ارزیابی اجمالی و تفصیلی و داوری 14 اثر ممتاز و شایسته تقدیر شناخته شد.

در این مراسم علاوه بر کتاب این حقیر، مهدی مسائلی، با عنوان " ندای دیدار" که در سطح 3 حوزوی مورد ارزیابی قرار گرفته و عنوان برتر کسب نمود، آقایان سید مهدی بیابانکی با تحقیق پایانی سطح 3 با عنوان "جایگاه وجودی انسان در فلسفه صدرایی و سنت فلسفی- جامعه شاختی پست مدرن"  و امیرحسین مظفری زاده با تحقیق پایانی سطح 3 با عنوان "ابن فهد حلی: صوفی یا فقیه عارف" وعلی اصغر حایری یزدی با تحقیق مقدماتی با عنوان "متن پژوهی توصیفی نهایه الایجاز فی درایه الاعجاز" وهادی فریدونی با تحقیق پایانی سطح یک با عنوان "سنگ نشان" و روح الله بیدرام با کتاب سطح 3 با عنوان "نجوای روزه داران" و محمد رضا ربیعی با کتاب سطح 1 با عنوان "سقوط در دقیقه 89 تاریخ" به عنوان صاحبان آثار برتر در بین برادران شرکت کننده انتخاب شدند.

در مراسم اختتامیه جشنواره علامه حلی استان اصفهان هفت نفر از صاحبان آثار شایسته خواهران نیز مورد تقدیر قرار گرفتند.

لازم به تذکر است که کتاب «ندای دیدار» که در موضوع اسرار و برکات اذان به نگارش درآمده، هنوز منتشر نگردیده است.

یادآوری این نکته نیز مناسب است که پیش از این دو عنوان دیگر از کتاب‌های حقیر توانسته بودند عنوان برگزیده جشنواره علامه حلی را کسب نمایند.

یکی کتاب «نهم ربیع؛ جهالت‌ها خسارت‌ها» که توانست عنوان کتاب برگزیده جشنواره سراسری علامه حلی را در سال 1388 کسب نماید.

و دیگری کتاب «پیشوایان شیعه پیشگامان وحدت» که توانست در سال 1389 عنوان کتاب برگزیده اولین جشنواره استانی علامه حلی اصفهان را کسب نماید.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط مهدی مسائلی 91/10/4:: 10:38 صبح     |     () نظر