سفارش تبلیغ
صبا ویژن
زیور دانش، احسان است . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
قمه‏ زنی سنت یا بدعت؟
درباره



قمه‏ زنی سنت یا بدعت؟

وضعیت من در یاهـو
مهدی مسائلی
امام خمینی(ره):...اگر بناست با اعلام و نشر حکم خدا به مقام و موقعیتمان نزد مقدّس‌نماهای احمق و آخوندهای بی‌سواد صدمه‌ای بخورد، بگذارید هرچه بیشتر بخورد...ما باید سعی کنیم تا حصارهای جهل و خرافه را شکسته تا به سرچشمه زلال اسلام ناب محمدی، صلی الله علیه وآله، برسیم. و امروز غریب‌ترین چیزها در دنیا، همین اسلام است و نجات آن قربانی می‌خواهد و دعا کنید من نیز یکی از قربانی‌های آن گردم.صحیفه نور، ج 21، 2/7/67
آهنگ وبلاگ

افسانه سر به محمل کوبیدن حضرت زینب سلام الله علیها

بارها شنیده‌ایم که قمه‌زنان به این روایت دروغ تمسک می‌کنند و بی‌خبر از همه‌جا می‌گویند: اگر قمه‌زنی و سر شکافتن در عاشورا و عزای حسین، علیه‌السلام، جایز نیست پس چرا زینب، سلام‌الله‌علیها، سرش را به چوب محمل کوفت و سر و صورتش را آغشته به خون کرد! مگر امام‌سجاد، علیه‌السلام، همراه زینب نبود و این اقدام عمه را ندید. آیا سکوت امام معصوم در اینجا نمی‌تواند در تأیید و تقریر این عمل باشد!؟
امّا اصل ماجرا به این صورت می‌باشد که فردی به نام «مسلم جَصّاص» (گچ‌کار) نقل می‌کند:
من از طرف ابن زیاد اجیر شده بودم که دارالاماره‌ی کوفه (و یا به قولی دروازه‌ی شهر) را تعمیر و گچ‌کاری کنم. مشغول کار بودم که هیاهویی در شهر بلند شد. دست از کار شستم و به سوی هیاهو و ازدحام مردم رفتم. دیدم سرها را بر سر نیزه‌ها کرده‌اند و همراه با اسرا که در چهل کجاوه بودند، وارد شهر می‌کنند. زینب دختر علی، علیهماالسلام، خطبه می‌خواند و مردم کوفه را به باد ملامت گرفته بود که ناگهان سر حسین، علیه‌السلام، را بالای نیزه کرده، جلوی کجاوه زینب آوردند. زینب چون چشمش به سر بریده برادر افتاد و دید که باد موی محاسن برادرش را گاه به سمت راست و گاه به سمت چپ می‌برد، از شدت تأثر و ناراحتی سرش را به چوب محمل کوبید؛ چنانچه خون از زیر مقنعه‌اش جاری شد و با چشم گریان رو به برادر کرد و این اشعار را خواند:
یا هلالاً! لمـّا اسـتتمّ کمالا غالـه خسـفة فابدی غروبا
ما توهّمت یا شقیق فـؤادی کـان هـذا مـقـدّراً مکتوباً
یا اخی فاطم الصغیرة کلّمها فقد کاد قلـبهـا أن یـذوبـا
یا اخی قلبک الشفیق علینا ما لَه قد قسی و صار صلیبا... (1)
محدث متقی، صاحب مفاتیح الجنان؛ مرحوم شیخ عباس قمی (ره) در مورد این خبر می‌نویسد:

مؤلف می‌گوید که ذکر محامل و هودج در غیر خبر «مسلم جصّاص» نیست و این خبر را اگرچه علامه مجلسی نقل فرموده، لکن مأخذ نقل آن منتخب طُرَیحی و کتاب نورالعین است که حال هر دو کتاب برای اهل فن حدیث مخفی نیست، و نسبت شکستن سر به جناب زینب، سلام‌الله علیها، و اشعار معروفه نیز بعید است از آن مخدّره که عقیله‌ی هاشمیین و عالمه‌ی غیر معلّمه و رضیعه‌ی نبوت و صاحب مقام رضا و تسلیم است.
(2)
محدث قمی (ره) سپس با استناد به کتاب‌های معتبر می‌نویسد که اصلاً محامل یا هودجی در کار نبود تا حضرت زینب، علیها‌السلام، سرش را به آن بکوبد.
عالم بزرگوار آیت الله حاج میرزا محمد ارباب (متوفی 1328ه ق) نیز در این‌باره می‌نویسد:

...[از]کتب مقاتل نماید که حمل اهل‌بیت بر جهاز شتران بوده، و ذکر محامل از خصایص خبر مسلم جصّاص است در کتاب «نورالعین» که کتابی است بی‌اعتبار و مجهول‌المؤلّف و شیخ طُریحی از آن‌جا حکایت کرده. و شکستن پیشانی حضرت زینب نیز از مشتملات این خبر مجهول است، و اشعار مذکوره‌ی معروفه در این خبر نیز از مقام فصاحت و بلاغت عقیلةالهاشمیین بسیار دور است؛ چنانچه بر اهل بصیرت و خبره‌ی‌ فن مخفی نیست.(3)
به دلایلی که گفته می‌شود این خبر ساختگی است:

1. سند ندارد و به عبارت دیگر سلسله راویان آن در جایی ذکر نشده است.
2. منابع اوّلیه و کتاب‌های معتبر هیچ‌گاه آن را گزارش نکرده‌اند.
3. تنها در کتاب نورالعین، نوشته شده و نویسنده و یا به عبارت صحیح‌تر جاعل آن کتاب تا به حال معلوم نشده است؛ تنها به ابراهیم بن محمد نیشابوری اسفراینی نسبت داده می‌شود که شخصی اشعری مذهب و شافعی مسلک بود و حتی این انتساب هم مورد قبول کارشناسان کتاب نیست(4) و شیخ‌ طُرَیْحی نیز که آن را در مُنتخب(5) آورده، از نورالعین گرفته است.
4. شعر معروفی که در متن این گزارش آمده است، حاوی مصرعی است که می‌گوید: «یا اخی فاطم الصغیرة کلمها»؛ «ای برادر با من حرف نمی‌زنی، نزن؛ لااقل با دختر صغیره خود فاطمه سخن بگو!» چگونه این سخن می‌تواند صحیح باشد، در حالی که بنا به تصریح همه‌ی تاریخ نویسان و پژوهش‌گران اسلامی، فاطمه بنت الحسین، علیهما‌السلام، که فاطمه‌ی کبری هم خوانده می‌شود، آن روز، زن بزرگ و شوهرداری بود که با شوهرش حسن مثنی همراه پدرش از مدینه خارج شده بودند و شوهرش حسن بن حسن، علیهما‌السلام، معروف به حسن مثنی در روز عاشورا پس از آن‌که زخم‌های فراوان برداشته بود، از مرگ نجات یافت؛ و دختر دیگری برای امام حسین، علیه‌السلام، که فاطمه نام داشته باشد و در کاروان اسرای کربلا باشد نام برده نشده است و آن‌که در میان روضه‌خوانان به نام فاطمه صغری معروف است، به قول خود روضه‌خوانان به علّت بیماری در مدینه مانده بود و در حماسه‌ی عاشورا شرکت نداشت.
5. در بیت بعدی نیز، جعل کننده‌ی خبر، امام حسین، علیه‌السلام، را به سنگدلی و قساوت قلب متهم کرده است که با تمسک به صنایع ادبی، مانند تجاهل عارف، هم نمی‌شود درستش کرد!
6. با توجه به شخصیت رضا و تسلیم و خویشتن‌داری حضرت زینب با قاطعیت باید گفت آن زینب کبرائی که متون اسلامی او را توصیف می‌کند، از زمین تا آسمان با این زینب که این خبر ساختگی می‌گوید، فاصله دارد آیا می‌توان گفت این زینب همان زینبی است که وقتی جنازه برادرش را در گودال دید، دستانش را به سوی آسمان گرفت و گفت: الهِی تَقَبّل مِنّا هَذا القُربَان؛ «خدایا این قربانی را از ما بپذیر.»
مسلم جصّاص، مزدور ابن زیاد، می‌گوید: زینب سرش را با چوب محمل شکافت و خون سرش را جاری ساخت تا شماتت دشمنان را باعث شود! امّا پیام آورِ معصوم عاشورا حضرت زین العابدین، علیه‌السلام، می‌فرماید: ما رَأیْتَ عَمَّتی تصلی اللیلَ عَن جُلوس الاّ لیلةَ الحادی عَشَر؛ «هرگز ندیدم عمه‌ام که نماز شب را نشسته بخواند، مگر در شب یازدهم.»
زن مگـو، مردآفــرین روزگـــار زن مگو، بنت الجلال، اخت الوقار
زن مگو، خاک درش نقـش جبـین زن مگـو، دســـت خدا در آستیـن
علاوه بر آنچه گفته شد باید متوجه بود که اگر این روایت درست هم باشد، که البته نیست، زمین تا آسمان با کار قمه‌زنان فرق دارد. زیرا نه موقعیت قمه‌زنان، موقعیت زینب، علیها‌السلام، است و نه کار آنها مانند کار ایشان است.(6)


پی نوشتها:

1. عباسقلی‌خان سپهر، ناسخ التواریخ، ج6، ص54 و 55.
2. شیخ عباس قمی، منتهی‌الآمال، ج1، ص75.
3. میرزا محمد ارباب، الاربعین الحسینیه، چاپ اسوه، ص232.
4. نام کامل این کتاب «نورالعین فی مشهد الحسین» است برای نخستین بار دویست سال پیش یعنی در سال 1298ق در مصر چاپ شده و پس از آن نیز ده بار در بمبئی و مصر و بغداد چاپ و افست شده است. همه نویسندگانی که در عاشورا پژوهی با تأمل و تحقیق قلم زده‌اند به ساختگی و غیرمستند بودن این کتاب، تصریح کرده‌اند. چنانچه شهید قاضی طباطبایی آن را «از کتب بسیار ضعیف و غیر قابل اعتماد» و «مجعوله و ضعیفه و مجهول المؤلف» وصف کرده و نوشته «مقتل اسفراینی پر از جعلیات و نقلیات قصه سرایان است». کتابشناس بزرگ معاصر، علامه سید عبدالعزیز طباطبائی یزدی نیز انتساب کتاب را اسفراینی رد کرده و می‌نویسد: «من احتمال بیشتر می‌دهم که این کتاب ساختگی، و منسوب به اسفراینی است؛ چرا که اسلوب آن به آثار قلمیِ قرن چهارم نمی‌سازد». (محمد اسفندیاری، کتابشناسی تاریخی امام حسین(ع)، ص64 و محمد صحتی سردرودی، عاشورا پژوهی با رویکردی به تحریف شناسی تاریخ امام حسین، ص64)
5. این کتاب که به فخرالدین طُریحی نجفی(979- 1085ق) نسبت داده می‌شود، برای مقتل خوانان و مرثیه سرایان نوشته شده است تا دستشان در گریاندن مردم هرچه بیشتر باز باشد. از آنجا که این کتاب کشکول گونه، به صورت غیر مستند و بدون تحقیق تألیف شده بسیاری از کتاب شناسان و حدیث‌پژوهان از آن انتقاد کرده‌اند. برای نمونه میرزا محمد ارباب درباره آن می‌نویسد: «در کتاب منتخب، مسامحات بسیاری نموده که بر اهل بصیرت و اطلاع پوشیده نیست». و در جایی دیگر می‌نویسد:«روایت مختص به آن کتاب(منتخب) اعتباری ندارد»(همان کتاب، ص 71)
6. محمد صحتی سردرودی، تحریف شناسی عاشورا و تاریخ امام حسین، ص209.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط مهدی مسائلی 91/8/27:: 9:31 عصر     |     () نظر