ویژگیهای متعصبین
تعصب همزاد آمیزاد است و صفحه به صفحه کتاب تاریخ، آلوده به آن. چه بسیار حقایقی که در فراموشخانه تعصب به بند کشیده شدند، و چه بسیار کتابهایی که در آتش تعصب سوختند، و چه بسیار آزادگانی که در مسلخ تعصب قربانی شدند.
تعصب حجاب شناخت است و ضد اصولگرایی و ضد عدالت و ضد آزادگی. تعصب سوء تبلیغ است و هر عقیده ای که با تعصب از آن دفاع شده، تخریب گردیده است.
یخ تعصب هنوز هم آب نشده است و متعصبان همچنان ترکتازی میکنند. تعصب همواره با نامها و نقابهایی گوناگون ظاهر میگردد و به محض اینکه نقاب از یک چهرهی آن گرفته میشود، نقابی دیگر میزند و نامی دیگر بر میگزیند. شاید شناخت ویژگیهای متعصبین بتواند ما را به مصادیق آن رهنمون سازد، در ادامه این نوشتار بیان مختصری از ویژگیهای متعصبین میآید:
1. رابطه گرایی: متعصب حق را از دیگران نمی پذیرد و باطل را از خودی ها می پذیرد. به سخنگو می نگرد نه سخن. به عبارت دیگر، متعصب مرجعگراست. در هر امری مینگرد که مرجع آن کیست. اگر خودی باشد خوب است و یا باید توجیه شود؛ اما اگر غیر خودی است، بی ارزش است و باید حمل بر سوء شود.
2. عقیده پرستی: آشکارا بگوییم که متعصب، عقیده پرست است و بیش از اینکه دغدغه حقیقت را داشته باشد، دغدغه عقیده اش را دارد. برای متعصب اثبات حقانیت خود مهمتر است از وصول به حقیقت.
3. نقد ناپذیری: متعصب گوش نیست بلکه زبان است. هر انتقادی را دشمنی می داند و منتقد را دشمن. او یک بار می آموزد و یک عمر تکرار می کند. اصولا جایی خالی در ذهنش باقی نمی گذارد تا مطلبی دیگر در آن جای گیرد. تغییر ناپذیر و غیرقابل انعطاف و خشک مغز است و هیچگاه اندیشه تکانی نمی کند.
4. مطلقگرایی: نسبیت در قاموس متعصب وجود ندارد. هر اندیشهای را یا درست میداند یا نادرست، و هرکسی را یا سیاه می بیند یا سفید. در کنار امتیازات کسی،ضعفهایش را نمی بیند و در جنب ضعفهای کسی،امتیازاتش را. شعارش همه یا هیچ است.
5. جزمگرایی: او هیچگاه در عقایدش تجدیدنظر و چون وچرا نمی کند. عقاید دیگران را بدبینانه و توطئه نگرانه بررسی می کند، اما در درستی عقاید خودش ذره ای تردید روا نمی دارد. با قاطعیت و جزمیت داوری میکند و برای هر چیزی یک پاسخ دارد: آری یا نه.
6. انحصار گرایی:متعصب خود را میزان حق و باطل می شمارد و ماورای فکر خود را ماورای حقیقت می پندارد. او میپندارد که حقیقت در انحصار اوست، دیگران باید در محضرش زانو بزنند و شاگردی کنند. معلوم نیست که آیا متعصبان حقیقت را آنقدر کوچک و پیش پا افتاده می دانند،و یا خود را آنقدر بزرگ می دانند که خیال می کنند حقیقت در انحصار ایشان است.
7. دشمن تراشی:متعصب تاریخ را با تئوری توطئه تفسیر می کند و چنین می اندیشد که سیررویدادها چیزی جز توطئه و دسیسه نیست. او رقیب را مخالف می پندارد و مخالف را دشمن. معتقد است هر که با ما نیست، بر ماست. به اختلافات بیش از اشترکات چشم میدوزد و همواره خواهان مرزبندی و موضعگیری است. هویت خودش را با مخالفانش تعریف میکند و در صواب را در خلاف قول مخالف میداند.
8. خشونتگرایی: او مخالفان را غده های زاید در پیکر جامعه می داند که باید جراحی شوند. او برهان قاطع نمی آورد،قاطع برهان می آورد.
(منبع: برگرفته ازکتاب خمود و جمود، محمد اسفندیاری)
کلمات کلیدی: