سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانش بی عمل مانند درخت بی ثمر است . [امام علی علیه السلام]
قمه‏ زنی سنت یا بدعت؟
درباره



قمه‏ زنی سنت یا بدعت؟

وضعیت من در یاهـو
مهدی مسائلی
امام خمینی(ره):...اگر بناست با اعلام و نشر حکم خدا به مقام و موقعیتمان نزد مقدّس‌نماهای احمق و آخوندهای بی‌سواد صدمه‌ای بخورد، بگذارید هرچه بیشتر بخورد...ما باید سعی کنیم تا حصارهای جهل و خرافه را شکسته تا به سرچشمه زلال اسلام ناب محمدی، صلی الله علیه وآله، برسیم. و امروز غریب‌ترین چیزها در دنیا، همین اسلام است و نجات آن قربانی می‌خواهد و دعا کنید من نیز یکی از قربانی‌های آن گردم.صحیفه نور، ج 21، 2/7/67
آهنگ وبلاگ

وقتی عزاداری هدف شد!

عزاداریها باید هدفمند باشند، اگر هدف و جهت عزاداری گم شود فاقد خاصیت و تأثیر
مثبت خواهد بود و ممکن است تأثیر منفی هم بگذارد.

اما عزاداریها چه هدفی میتوانند داشته باشند. برای شناخت هدف در عزاداری، ابتدا باید اندیشه و
هدف صاحب مصیبت شناخته شود تا چنانچه عزاداری صورت گیرد نسبت به تحقق آن اندیشه و هدف،
عملی صورت گیرد .
‎‎

آیه قرآن میفرماید: "یا ایها الذین آمنوا کونوا انصار الله کما قال عیسی ابن
مریم للحواریین من انصاری الی الله قال الحواریون نحن انصار الله"(صف/ 14)؛ ای
کسانی که ایمان آوردهاید یاوران خدا باشید، همچنان که عیسی بن مریم به حواریون گفت: چه کسی
یار من به سوی خداست، حواریون گفتند: ما یاوران خدا هستیم .
‎‎

پیام آیه و حرف خدا این است که بیایید یار
خدا باشید. کاری برای خدا انجام دهید، سپس خداوند شاهد مثال میآورد که شما همچون حواریون حضرت عیسی باشید که تا حضرت عیسی طلب یاری
کرد به کمکش شتافتند .

جمله حواریون که نحن انصار الله و تأیید
قرآن بر این جمله، حکایت از این دارد که یاری کردن پیامبر در هر زمان یاری کردن خداوند
است. و به تبع آن یاری کردن امام هر زمان یاری کردن خود خداست .

گذشته از این آیه، خود امام حسین علیه السلام
در کربلا و عاشورا ندایش طلب نصرت بود. "هل من ناصرِ ینصرنی"؛ آیا کسی هست
که مرا یاری کند؟ هدف امام از یاری گرفتن، تحقق اسلام واقعی و ریشه کن کردن ظلم و فساد
بود و رسیدن به این هدف جز با کمک خواستن از دیگران امکانپذیر نیست.

بنابراین ندای خداوند، یار گرفتن است، ندای
همه پیامبران و ائمه نیز یار گرفتن است. ندای امروز امام زمان نیز همان جمله امام حسین
علیه السلام است که میفرمود: "هل من ناصر ینصرنی. "

حال که ما مجالس عزاداری بر پا میکنیم هدفمان از این مجالس باید یاری کردن امام حسین علیهالسلام در راهی که او شروع کرده بود، باشد. هدف از عزاداری باید کمک به
تحقق بخشیدن اهداف و اندیشههای امام حسین علیه السلام باشد. این هدفمندی در برپایی مجالس عزاداری
بیشترین اهمیت را دارد و به محتوا و شکل عزاداری - یعنی 2 عامل دیگر - جهت میدهد و در آنها تأثیر میگذارد و کیفیت آنها را تغییر میدهد.
‎‎‎‎‎‎

همین هدفمند بودن عزاداریها در قبل از انقلاب بود که باعث پیروزی انقلاب شد. چرا که مردم میدیدند اگر بخواهند کاری حسینی بکنند باید با طاغوت بجنگند. شاه آن روز
و سردمداران حکومتی، حکم یزیدیان را پیدا کردند لذا مبارزه با آنها کاری حسینی قلمداد
میشد .
‎‎‎

بنابراین عزاداری مقدمه رسیدن به یک هدف
برتر و متعالی است. برپایی عزاداری، مقدمه
یاری کردن امام حسین علیه السلام است. اما خیلی اتفاق میافتد که فلسفه عزاداری فراموش میشود و عزاداری از مقدمه بودن به هدف بودن تبدیل میشود. یعنی عزاداری فی نفسه مقدس میشود و برپایی آن تبدیل به هدف میشود. آن وقت شاهد مراسم عزاداری برای عزاداری هستیم، نه عزاداری برای
یاری کردن امام حسین علیه السلام . 
‎‎‎‎‎‎

اما خطر این نوع عزاداریها چیست؟

خطر مهم اینست که عزاداران فکر میکنند آخر خط همین جاست، چون عزاداری خودش تبدیل به هدف شده است لذا پرداختن
به عزاداری آخر خط تلقی میشود. و وقتی هم فکر کردند که دیگر آخر خط است، جلوتر نمیروند و فقط در آن تنوع ایجاد میکنند و به جای رشد کمالی و عمودی، رشد سطحی و افقی پیدا میکنند. وقتی هم این اتفاق افتاد تنوع در عزاداریها روز به روز بیشتر میشود .
‎‎‎‎‎‎‎

قبلاً به سینه میزدند، حالا به پا میزنند، قبلاً با لباس سینه میزدند، حالا لخت میشوند، قبلاً با دست سینه میزدند حالا میخواهند تیغزنی و قمهزنی کنند . ‎‎‎‎‎‎‎‎

عزاداری وقتی خودش هدف شد، دیگر چیزی گفته
نمیشود که دانسته شود
بلکه گفته میشود که گریانده شود.
دیگر آنچه گفته میشود انسانها را به فکر فرو نمیبرد بلکه احساسات را برمیانگیزاند . دیگر نمیگویند چرا امام حسین علیه السلام کشته شد بلکه میگویند چگونه کشته شد. دیگر صحبتی از امام قبل از تاسوعا و عاشورا نیست
.
‎‎‎‎‎‎‎‎

وقتی عزاداری خودش هدف شد، دیگر از این
که هدف امام حسین علیه السلام چه بود، چه چیزهایی گفت، چگونه عمل کرد ... بحثی به میان
نمیآید. دیگر توی عزاداریها از این که یاران امام حسین علیهالسلام چگونه آمدند و چگونه انتخاب کردند بحثی نمیشود بلکه صحبت از چگونه کشتنشان است. حرّ چگونه کشته شد، جون چگونه کشته
شد، حضرت علی اکبر و حضرت ابوالفضل چگونه کشته شدند، حضرت علی اصغر چگونه کشته شد
.
‎‎‎‎

در عزاداری برای عزاداری، بحث مهم فقط برانگیختن
احساسات صرفاً حزن آلود است. دیگر از این که حضرت زینب علیها السلام چگونه پایمردی
کرد و چگونه در کوفه و شام خطبه خواند و چه حرفهایی فرمود چیزی
گفته نمیشود، بلکه اینگونه
گفته میشود که قدش خمیده
شد و مثل پیرزنها راه میرفت .
‎‎‎‎‎‎

در عزاداری برای عزاداری، اندیشه به بحث
گذاشته نمیشود، جسم و هیکل
به نمایش گذاشته میشود، قد و هیکل، موها و بازوها، چشمها و ابروان توصیف میشوند. این است خطر مهم که امروزه عزاداری ما به آن گرفتار شده است یعنی
بی هدف شدن عزاداری. میلیونها تومان خرج میشود، ساعتها وقت گذاشته میشود اما بهره اندکی نصیب میشود و حتی در برخی از این عزاداریها چیرهای ضد دینی از آنها بیرون میآید .
‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎

 

محتوای عزاداری:

وقتی عزاداری هدفش را گم کرد اولین تأثیرش
را در محتوای عزاداری میگذارد، بین عزاداری برای یاری کردن امام حسین علیه السلام با عزاداری
برای عزاداری خیلی فرقهاست. در قسمت قبل به برخی از این تفاوتها اشاره کردیم و در اینجا نیز بیشتر به آن میپردازیم. وقتی هدف عزاداری گم شود و عزاداری از مقدمه بودن به هدف بودن
ارتقا پیدا کرد، آنچه که رخ میدهد متأسفانه خیلی دردآور و مایه تأسف است. عزاداران فکر میکنند اگر به مجالس حسینی بروند و اشکی بریزند و سینهای بزنند و دستهای راه بیندازند یا قمهزنی کنند دیگر کار تمام شده است. اینها به محض اتمام زمان عزاداری، کار
و وظیفه دیگری برای خود قائل نیستند و خیلی راحت زندگی عادیاشان را شروع میکنند و اصلاً یادشان میرود که اینها صدها بار حسین حسین گفتهاند.
‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎

اما کجا این "حسین حسین" گفتن
یادشان میرود؟

زمانی که عزاداری تمام میشود و میبینند که فساد در جامعه همچنان رو به گسترش است تأملی در خویش نمیکنند که آیا اینها به ما ربطی دارد یا خیر؟ در مقابل خیلی چیزها ساکت
هستند و اینها که ده روز یا دو ماه عزاداری کردهاند قبل و بعدشان با هم فرقی نکرده است. و حتی میبینیم جامعه نیز فرقی نکرده است. آخر باید فرقی باشد بین کسی که
"حسین حسین" میگوید و کسی که نمیگوید. اینها متأسفانه خیلیهاشان به مسائل اجتماعی جامعه توجهی نمیکنند. به آنچه که در اطرافشان اتفاق میافتد لحظهای تأمل نمیکنند. با این که سیره و روحیه امام حسین علیه السلام اصلاحگری، روشنگری
و بهبود امور بود این روحیه به عزاداران منتقل نمیشود. چرا که در فلسفه عزاداری برای عزاداری حداکثر چیزی که تسلی دل ائمه
علیهم السلام است گریه کردن و بر سر و سینه زدن است اما در عزاداری برای یاری کردن
امام حسین علیه السلام آنچه تسلای دل نه تنها ائمه علیهم السلام؛ بلکه خداوند و تمامی
پیامبران از آدم تا خاتم است، تلاش در تحقق بخشیدن هدفی از اهداف امام حسین علیه السلام
است .
‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎

در عزاداری برای عزاداری، تربیت عزاداران
بر این مبنا استوار است که چگونه شور بگیرند . چگونه به سر و سینه بزنند. چگونه همخوانی
و همراهی کنند. اما در عزاداری برای یاری کردن امام حسین علیهالسلام، انسانهای حماسی، بصیر، جامعهشناس و جهانشناس و دینشناس و زمانشناس تربیت میشوند که بتوانند امروز منشأ اثر شوند .
‎‎‎‎‎‎‎

در عزاداری برای عزاداری، از منافع و روشهای قمهزنی خیلی بحث میشود اما در عزاداری برای یاری کردن امام حسین علیه السلام به جای این
که توصیه کنند که چگونه قمه را بر سر زنند، ساعتها مطلب از اندیشههای امام حسین علیه السلام گفته میشود که تا شاید اینها به مغز فرو رود و در دل جای گیرد. آنچه که امام
حسین علیه السلام میخواهد، یافتن و تربیت شدن کسانی است که اندیشه او را بگیرند و در دنیای
امروز به کار گیرند .
‎‎‎‎‎‎‎

 

شکل عزاداری:

وقتی هدف عزاداری گم شد، به تبع آن محتوا
نیز تغییر میکند و به تبع آن
هم شکل عزاداری هم تغییر میکند. عزاداری چشم گیرتر اما بی محتواتر میشود. عَلَمها و پرچمها زیاد می شود، طبلها و سنجها زیاد میشود، شورها و بر سر و سینه زدنها زیاد میشود، تیغزدنها و قمهزدنها زیاد میشود، قلاده به گردن میآویزند و عو عو میکنند، در کربلا و به سمت حرم سینهخیز میروند، و دهها نوع عمل دیگر .
‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎

عزاداری وقتی خودش هدف شد، دیگر چیزی گفته
نمیشود که دانسته شود
بلکه گفته میشود که گریانده شود.
دیگر آنچه گفته میشود انسانها را به فکر فرو نمیبرد بلکه احساسات را برمیانگیزاند . دیگر نمیگویند چرا امام حسین علیه السلام کشته شد بلکه میگویند چگونه کشته شد. دیگر صحبتی از امام قبل از تاسوعا و عاشورا نیست
.
‎‎‎‎‎‎‎‎

در عزاداری برای عزاداری،
چون آخر خط ، خود عزاداری است، تنوع به اوج خود میرسد، چرا که آخر خط همین جاست و هر کاری که میشود باید انجام داد. این نوع عزاداری چون مرحله بعدی ندارد و کاری نیست
که بعداً بشود انجام داد، همه تلاشها و فکرها برای تنوع بخشیدن به آن صورت میگیرد .
‎‎‎‎‎

اما در عزاداری برای یاری کردن امام حسین
علیه السلام شکل عزاداری بسیار ساده، متین و آرام است. فرد شاید یک ساعتی بیشتر در
مجلس روضه ننشیند، اما میداند که اگر بخواهد حسینی باشد خیلی کارها باید بکند. او چون جهانشناس و زمانشناس است با نگاهی به اینترنت و ماهوارهها و رسانهها و وضعیت فکری مردم جهان امروز در فکر این است که:
‎‎‎‎‎

1- اگر امام حسین علیه السلام در دنیای
امروز ما بود به چه مسائل و کارهایی میپرداخت .

2- چگونه میشود اندیشههای امام حسین علیه السلام را در جهان امروز پیاده کرد. ‎‎

پاسخ دادن به سوالات فوق از دل ساعتها به سر و سینه زدن و زنجیرزدن و قمهزدن به هیچ وجه بیرون نمیآید، بلکه ماهها مطالعه و تحقیق و پیگیری و تلاش و جهاد لازم است . ‎‎‎‎‎

در عزاداری برای عزاداری زمان عزاداری ده
روز اول محرم است و ده روز آخر صفر، اما در عزاداری برای یاری کردن امام حسین علیه
السلام همه روزهای سال جزو ایام عزاداری است. چرا که آنقدر کار به زمین گذاشته شده
هست و آنقدر تلاش و پیگیری برای تحقق اهداف امام حسین علیه السلام لازم است که همه
اوقات سال را پر خواهد کرد.

خلاصه و نتیجه گیری:

عزاداری ناب حسینی ضمن این که وسعت و پهنای
زیادتر و خیلی بیشتری از عزاداری رایج دارد اما حد و حصرهای بسیار فراوانی هم دارد.
اگر هدف ترویج فرهنگ و مکتب امام حسین علیه السلام است خیلی از معیارها را باید رعایت
کرد، اما اگر صرفا مجلسآرایی و دسته راه انداختن و از این قبیل حرفهاست، ما هم بحث خاصی روی آن نداریم .
‎‎


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط مهدی مسائلی 87/7/25:: 10:38 صبح     |     () نظر