حکایت قمه زدن محمد علیشاه
ناظم الاسلام کرمانى در کتاب تاریخ بیدارى ایرانیان، ج1، ص: 201 دربارهی اخلاق و سیرت محمد علی شاه مینویسد:
...اظهار تدین میکرد اما مقید بدینش نبود، خود را مسلمان میدانست بمسجد و معبد توپ بست، معتقد بقرآن بود لکن قرآن را سوزاند، نسبت بسادات اظهار اخلاص میکرد لکن سید را میکشت چنانچه مرحوم سید جمال الدین اصفهانى را حکم قتل داد و بىاحترامى بآقاى بهبهانى و آقاى طباطبائى کرد، نسبت بحضرت سید الشهداء امام حسین ارواحنا فداه اظهار ارادت و عقیدت میکرد چنانچه در روز عاشوراء قمه و قداره بسر میزد و خون سرش را بروى صورتش میمالید و در شب عاشوراء هزار و یک عدد شمع در اطاقش روشن میکرد و شمع چهل منبر را روشن میکرد اما احترام ماه محرم را منظور نداشت و در ایام عاشورا بود که تلگراف حمله بتبریز را مخابره کرد و حکم داد که اهل تبریز را در حالتیکه مشغول عزادارى بودند قتل و غارت نمایند. در روز عاشورا آنقدر خون از سر خود جارى میکرد که بحالت غشوه میافتاد اما در شب چندان مسکرات و الکلیات مىآشامید که مست و لا یشعر میشد باطفال امرد میل داشت چنانکه بزنان خوشکل مایل بود...
کلمات کلیدی: