عزاداری برای چه چیز!؟
هر سال که محرم طلوع میکند، امام حسین، علیهالسلام، با آن افکار والا و فریادهای شورانگیزش ظهور میکند و ندا در میدهد: «الا تَروَنَ اَنَّ الحَقَّ لا یُعمَلُ بِهِ وَ اَنَّ الباطِلَ لا یُتَناهی عَنهُ؟ لِیَرغَبِ المؤمِنُ فی لِقاءِ اللهِ مُحِّقاً» آگاه باشید، ای مردم نمیبینید که به حق عمل نمیشود و از باطل جلوگیری نمیگردد و نتیجه آن این است که مؤمن به شهادت در راه حق تشویق شود و با تمام وجودش به امام حسین، علیهالسلام، اقتدا کند: «لا اَریَ المُوتَ اِلّا سَعادَةً وَ الحَیوةَ مَعَ الظّالِمینَ اِلّا بَرَماً؛ زندگی [در چنین وضعی] با ستمکاران برای من ننگآور است، مرگ در نظر من جز سعادت چیزی نیست.»
عزاداران بر بلندای محافلشان این شعار را نوشتهاند: «الموتُ خیرٌ مِن رکوبِالعَار؛ مرگ از زندگی ذلت بار بهتر است.»
آنچه در مراسم عزاداری بازخوانی میشود، شعارهای زندگانی است. امّا زندگانی همراه با عزت. سوگواری تداوم راه و اهداف عاشورا است. عاشورا تجلی احساس جهاد و شهادت و فداکاری در راه حق و امر به معروف و نهی از منکر است، میخواهیم با عزاداری این احساس را در خود زنده نگهداریم. عزاداری لبیک به امام حسین، علیهالسلام، است و این سفارش قرآن کریم است که «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اسْتَجِیبُواْ لِلّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُم لِمَا یُحْیِیکُمْ»[1]؛ «ای کسانی که ایمان آوردهاید دعوت خدا و پیغمبر را اجابت کنید، هنگامی که شما را به سوی چیزی میخواند که شما را حیات میبخشد». عاشورا زنده نگه داشتن روحیه فداکاری در اجتماع است. شعار عاشورا، شعار احیای اسلام است گویا ندای امام حسین، علیهالسلام، بلند است: چرا بیتالمال مسلمانانحیف و میل میشود، چرا حرام خدا را حلال و حلال خدا را حرام میکنند، چرا در برابر توهین کنندگان به مقدسات سکوت میکنید، چرا فقر و تبعیض در جامعه اسلامی رو به افزایش است، عاشورا و عزاداری از یک سو زنده نگه داشتن روحیه امر به معروف و نهی از منکر و از سوی دیگر پاسخ به این چراهاست؛ و به فرموده امام خمینی، قدسسره:
«روضه سیدالشهدا برای حفظ مکتب سیدالشهداست. آن کسانی که میگویند روضه سیدالشهدا را نخوانید، اصلاً نمیفهمند مکتب سیدالشهدا چه بوده و نمیدانند یعنی چه. این گریهها و این روضهها این مکتب را حفظ کرده است... اینها خیال میکنند حالا ما باید (به جای روضه) حرف روز بزنیم. حرف سیدالشهدا همیشه حرف روز است، اصلاً حرف روز را سیدالشهدا آورده، دست ما داده... این مجالس و عزاداری اباعبدالله الحسین یک میتینگ و فریادی است برای احیای مکتب سیدالشهدا...»[2]
سوگمندانه باید گفت
سوگمندانه باید گفت ما هدف خویش را از عزاداری فراموش، بلکه گم کردهایم. عزاداری میکنیم چون بخیالمان آخر خط همینجاست و فقط و فقط باید عزاداری کنیم. همهی سعی و تلاشمان رشد سطحی و ظاهری عزاداری شده است به گونهای که تنوع در عزاداری هر روز برای ما مهمتر میشود. برایمان مهم نیست با چه وسیلهای عزاداری میکنیم و یا عزاداریِ ما چه تأثیراتی بر دیگران دارد زیرا هدفْ فقط و فقط همان عزاداری است.
قبلاً به سینه میزدیم، حالا به پا میزنیم، قبلاً با لباس سینه میزدیم، حالا لخت میشویم، قبلاً با دست سینه میزدیم حالا تیغزنی و قمهزنی میکنیم، در آتش راه میرویم و بر روی خار میدویم!
فکر میکنیم عزاداری هرچه خشنتر و فجیعتر باشد ثوابش بیشتر است و با این نگاه قمه زنی را از گریه کردن برای امام حسین، علیهالسلام، مهمتر و بهتر میدانیم. خلاصه به قول معروف عزاداری امام حسین، علیهالسلام، را کیلویی و وَجَبی میسنجیم.
گویاتر این که خیلی از ما عزاداران این گونه باور داریم که هرچه محکمتر بر سینه بزنیم ثواب بیشتری از سینهزنی خواهیم داشت و یا این که هنگامی توانستهایم یک عزاداری کامل انجام دهیم که یک سینهزنیِ نمایشی آن هم با آهنگ و نظم خاصی داشته باشیم.
اما راست اینکه عزاداری یک عبادت است و همان گونه که دو رکعت نماز با تدّبر و اندیشه بهتر از یک شب نماز بدون حضور قلب[3]، یک قطره اشک همراه با معرفت و اخلاص نیز بهتر از ساعتها عزاداری بی هدف و همراه با ریا است.
اما چه باید گفت هنگامی که بعضی فکر میکنند که هر کاری و عملی هدفی دارد به جز عزاداری که هدف خاصی ندارد؛ نماز هم هدف دارد اما عزاداری هدف ندارد!
کلمات کلیدی: