مقدمه: چندی پیش یکی از مخاطبان از طریق رایانامه (یا همان ایمیل خودمان) سؤالاتی را از حقیر نمود، اگرچه بنده به خاطر توهینهایی که در نامه به بزرگان رفته بود، قصد پاسخگویی به آن را نداشتم اما به خاطر چندین مرتبه «هل من مبارز؟» طلبیدن طرف مقابل، مجبور به پاسخگویی به آن شدم. البته قبلا نیز به بخش عمده این سؤالات در کتاب «قمه زنی سنت یا بدعت» پاسخ داده بودم اما گویا ایشان همت خواندن آن را نداشتند. علی ای حال، سؤال اول و پاسخ ما به آن را در ادامه خواهیم داشت:
سؤال(متن سؤال به رنگ آبی است):
«در ابتدا بگویم لطفا به تک تک موارد مطروحه در سوال جواب کامل و مشخص و جامع بدهید.
اینکه الان مقام معظم رهبری مدظله و برخی دیگر از مراجع آن را حرام می دانند؛ مهم ترین دلیل حرمت از نظر مراجع قائل به حرمت بحث وهن مذهب و تمسخر مذهب است.
حال موافقین قمه زنی این اشکال را مطرح می کنند که اولا بفرض که قمه زنی موجب وهن مذهب شود؛ خوب مگر ما قرار است کار به کفار داشته باشیم ببینیم آنها چه دیدی نسبت به ما خواهند داشت؟!
حتی حضرت امام ره و خود مقام معظم رهبری مدظله نیز بارها و بارها فرموده اند که ما قرار نیست به کفار کار داشته باشیم ما نمی خواهیم پیش کفار و مستکبرین عالم آبرو داشته باشیم. برای نمونه حضرت امام ره فرموده اند:«ما نمىخواهیم وجاهت در ایران، در ...، در خارج کشور پیدا بکنیم. ما مىخواهیم به امر خدا عمل کنیم، و خواهیم کرد.»(صحیفه امام ج9 ص283) یا تعبرات با این مضمون که فراوان در ادبیات حضرت امام ره و مقام معظم رهبری مدظله وجود دارد.
خوب موافقین می گویند اگر قرار باشد به کفار اهمیت دهیم؛ که آنها اصل عزاداری ما را نیز وهن و تمسخر می کنند. پس کلا عزاداری را تعطیل کنیم. یا آنها حدود اسلامی مانند رجم و قصاص را نیز وهن و تمسخر می کنند. پس حدود را نیز تعطیل کنیم. و این سیر هیچ حد یقفی نخواهد داشت. در واقع حد یقف را خود قرآن مشخص فرموده:«وَ لَنْ تَرْضى عَنْکَ الْیَهُودُ وَ لاَ النَّصارى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدى وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ بَعْدَ الَّذی جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ ما لَکَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصیر»(بقر:120)
خوب طبق این آیه کفار و مستکبرین عالم تنها زمانی از ما راضی می شوند که ما از کل دین خویش دست برداشتیم.
خوب الان گیر داده اند به قمه زنی؛ این را تعطیل کردیم می آیند سینه زنی و اصل عزاداری را وهن می کنند؛ آنها را تعطیل کردیم؛ گیر می دهند به اجرای حدود، آنها را تعطیل کردیم؛ گیر می دهند به حقوق زنان؛ و این سیر اینقدر ادامه پیدا خواهد کرد که ممکن است به نماز و روزه ما هم گیر دهند و آنها را وهن کنند. خوب ما که قرار نیست کاری به آنها داشته باشیم. این اولین اشکال موافقین قمه زنی»
پاسخ:
قصد پاسخگویی به سؤالات شما را نداشتم زیرا به مجادله و مراء بیشتر شبیه بود تا بحثی برای روشن شدن حق! کما اینکه از توهین هایی که در آن وجود داشت این امر آشکار بود. علی ای حال برای اینکه ما را متهم به جواب نداشتن نکنید پاسخی را چند بخش برای شما ارسال می کنیم، که علت اینگونه ارسال پاسخ نیز ضیق وقت برای تنظیم و تایپ پاسخ در زمان کنونی می باشد.
پاسخ1:
اولا: نامه سراسر توهین شما به شخص ولایت فقیه را خواندم و بسیار متأثر شدم که با استناد به اینکه این گفتگو را شخص دیگری مطرح ساخته، هرچه توهین که به ولایت فقیه در دل داشتید بیان نمودید، آنهم با این خیال خام که نقل توهین اشکالی ندارد در حالیکه نقل توهین به منزله توهین است و اگر واقعا شما به این توهینها راضی نبودید می توانستید که سؤال را مؤدبانه تر و خالی از توهین برای ما ارسال کنید.(از این جهت فرمودهاند: الراضی بفعل قوم کالدّخل فیه معهم؛ کسی که به کار گروهی خوشنود باشد، همانند کسی میباشد که در آن کار با ایشان بوده است)[توجه: البته بخش عمده توهینها در سؤالات بعدی مطرح شده بود که ما آنها را از سؤالات حذف و سپس آنها را به همراه پاسخها منتشر خواهیم ساخت]
ثانیا: اینکه می گویید ما کاری به کفار نباید داشته باشیم به صورت مطلق حرفی نادرست است و نسبت دادن آن به بزرگان دینی همچون امام خمینی و مقام معظم رهبری کاری نادرست تر! زیرا نه دین اسلام منحصر و مختص به ماست و نه ما در دنیایی زندگی میکنیم که برخورد و تعامل با کفار نداشته باشیم به دیگر سخن ما وظیفه داریم حقیقت اسلام را به تمام انسانها ابلاغ نموده و آنها به این دین الهی دعوت نمائیم که این امر جز در پرتو تعامل و گفتگو و اقناع طرف مقابل امکان پذیر نیست زیرا که گفتهاند: «لااکراه فی الدین».
اما آنچه شما از سیره و فرمایشات این بزرگان آورده اید مصداق کامل و روشنی از «یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ» است که در این عمل شما از سخنان این بزرگان تفسیری خلاف واقع و به عبارتی «تفسیر بما لایرضی صاحبه»ارائه داده اید.
روشنتر سخن بگویم، منظور بزرگان از این سخنان، آن بوده است که تمسخر و ایراد گرفتن کفار و مخالفان نسبت به دین اسلام، از آن جهت که این دین را قبول ندارد و با آن دشمنی میورزند، پایان ناپذیر است و این امری طبیعی است زیرا کسی که اندیشه کس دیگری را قبول ندارد- یا با رعایت ادب و اخلاق یا بدون رعایت آن- به بیان مخالفت خود با آن اندیشه می پردازد، در اندیشهها و قوانین اسلامی نیز کفار و مخالفان اسلام ممکن است بدون رعایت ادب و اخلاق- و در قالب تمسخر- به بیان مخالفت خود با این اندیشه ها بپردازند و بیان این مخالفتها تا پذیرش اندیشه های آنها به قوت خود باقی است. این معنی در خطاب آیه شریفه که آوردهاید مورد تاکید واقع شده است و خداوند میفرماید: «وَ لَنْ تَرْضى عَنْکَ الْیَهُودُ وَ لاَ النَّصارى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ». در چنین صورتی عقل و شرع حکم میکند اگر ما می خواهیم مسلمان باقی بمانیم، نباید به مخالفت کفار- چه با رعایت اخلاق و چه بدون رعایت آن- توجه کنیم.
اما آنچه در این باب از ناحیه شما مورد غفلت قرار گرفته آن است که:
1. آنچه در این میان توسط کفار مورد ایراد و مخالفت و یا تمسخر قرار می گیرد باید یکی از تعالیم و قوانین ثابت و تغییر ناپذیر اسلامی باشد وگرنه انسان عاقل هیچ گاه مذهب و ایدئولوژی خویش را به خاطر امور غیر اصیل و غیر مرتبط با آن اندیشه، به حاشیه نمی راند تا دشمنان با حاشیه سازی پیرامون آن عقیده از تأثیر واقعی آن برافکارجهانیان بکاهند!
به دیگر سخن میان مسخره نمودن ذات اسلام، یعنی دستوراتی همچون واجبات و محرمات اسلام با مسخره کردن اُمور مباح تفاوت است. در واجبات و محرمات ضرورت ایجاب میکند که بر موضع خود تأکید ورزیم و با رویارویی نیرومند، با مسخره کنندگان برخورد کنیم. امّا در اُمور مباح وضع چنین نیست. هنگامی که یک عمل مباح دستاویز دشمنان میشود تا مسلمانان را استهزاء نموده و به این وسیله آنها را تضعیف نمایند وظیفه هر مسلمانی است که از اینگونه اعمال کنارهگیری نماید. این حقیقتی است که در آیات قرآن به خوبی به آن اشاره شده است. چنانچه میبینیم در آیه 104 سوره بقره خداوند مؤمنان را از بکار بردن کلمهی «راعِنا» برحذر داشته و میفرماید: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاتَقُولُوا راعِنا وَ قُولُوا انْظُرْنا وَ اسْمَعُوا وَ لِلْکافِرِینَ عَذابٌ أَلِیمٌ»؛ «اى کسانى که ایمان آوردهاید (هنگامى که از پیامبر تقاضاى مهلت براى درک آیات قرآن مىکنید) نگوئید «راعِنا» بلکه بگوئید «اُنْظُرنا» (چرا که همان مفهوم را دارد و دستاویزى براى دشمن نیست)(1) آنچه به شما دستور داده مىشود بشنوید، و براى کافران و استهزاء کنندگان عذاب دردناکى است»
از این آیه به خوبى استفاده مىشود که مسلمانان باید در برنامههاى خود مراقب باشند که هرگز بهانه به دست دشمن ندهند، حتى از یک جمله کوتاه که ممکن است سوژهاى براى سوء استفاده دشمنان گردد احتراز جویند، قرآن با صراحت براى جلوگیرى از سوءاستفاده مخالفان به مؤمنان توصیه مىکند که حتى از گفتن یک کلمه مشترک که ممکن است دشمن از آن معنى دیگرى قصد کند و به تضعیف روحیهی مؤمنان بپردازد پرهیز کنند، دامنه سخن و تعبیر وسیع است چه لزومى دارد انسان جملهاى را به کار برد که قابل تحریف و سخریه دشمن باشد. در مورد عزاداری نیز وضع چنین است، هنگامی که میتوان به روشهای صحیح و مناسبی که چنین آثار منفی در پی نداشته باشد عزاداری نمود چه لزومی دارد بر اعمالی تکیه کنیم که برای خودِ ما مسلمانان نیز جنبهی توجیهپذیری ندارد چه برسد به کفار، که حتماً آن را عملی خرافی و جاهلانه میپندارند. به علاوهی اینکه هیچ کدام از این اعمال، جنبهی شرعی نداشته و اعمالی هستند که بعضی عوام در طول تاریخ به وجود آورندهی آن بودهاند.
2. آنچه که در آیه شریفه و سخنان بزرگان از عدم اعتنا به مخالفت و تمسخر بیان شد ناظر به هنگامی است که این مخالفتها به خاطر دشمنی و مخالفت اعتقادی آنها با ما باشد و این معنی تفاوت فاحشی با موضوع مورد بحث ما دارد زیرا موضوع وهن بودن قمهزنی تنها به تمسخر کفار ختم نمیشود، بلکه تأثیرات سوئی که قمهزنی بر عقاید و افکار افراد، اعم از مسلمانان و غیرمسلمانان، میگذارد را نیز شامل میشود، زیرا هر انسان عاقلی میفهمد که عقلاً آسیب رساندن به بدن جایز نیست و هیچگاه شریعتی، چنین اعمالی را توصیه نمیکند، حال اگر ما این اعمال که خویش به وجود آورنده آن هستیم را به اسلام منتسب کنیم، این عمل موجب پیدایش دیدی خرافی نسبت به اسلام از سوی غیر مسلمانان و همچنین شک در تعالیم اسلامی برای بعضی مسلمانان خواهد شد. لذا شایسته است از اینگونه اعمال که جنبهی توجیهپذیری ندارند خودداری نمائیم تا بتوان با بینش صحیح نسبت به اسلام، به تبیین و توضیح صورت حقیقی آن پرداخت.
به دیگر سخن استهزاء - چه از ناحیه فرقههای دیگر اسلامی یا از ملتها و ادیان دیگر - بر چند قسم است:
1 - استهزای باطل و غیر حق: این نوع استهزا هیچ گونه تاثیری نداشته و مانعیتی ندارد، مثل این که مردم مذاهب یا ادیان دیگر اعمال عبادی ما را به استهزا بگیرند. این نوع استهزا کاشف از نقص و عیبی در مومنین یا در خود دین نیست.
2 - استهزای به جهات واقعی: برخی از استهزاها جهات واقعی دارند، و لذا موجب هتک حرمت و استهزای واقعی شریعت و دین است. و از آنجا که این دو عنوان از مصادیق و اصناف حسن و قبح عقلی است و عقل آن را درک میکند، لذا اگر در موردی تطبیق عنوان کلی بر مصداق خارجی منجر به استهزای واقعی شد باید آن را تحریم نموده و از انجام خودداری کنیم.
آری، ما از ریشخند دشمن نمىترسیم، از بد نمایاندن اسلام به ملت ها در هراسیم. ما از آن مىترسیم که پافشارى ما بر برخى از اعمال بى ریشه و ابداعى، بهانه اى به دست دشمنان بدهد و آنها با استفاده از آن، ملتهایى را که تشنه اسلام هستند از آن بیزار کنند. (باید توجه داشت حتی در صورتی که حکم مورد نظر ما یکی از احکام تغییر ناپذیر دینی نیز بود ما می بایست بر طبق قانون تقیه در چنین صورتی از انجام علنی آن عمل در انظار دیگران خودداری مینمودیم چه برسد به این صورت های عزاداری که هیچ یک از این شکلها را روایات و یا عالمان اسلامی به مردم القا نکردند، بلکه مردم جلو افتادند و شکلی خاص به عزاداری دادند.)
در نهایت باید بدانیم که ما ملتزیم که از اسلامی دفاع کنیم که بر قلب پیامبر گرامی اسلام، حضرت محمد، صلی الله علیه وآله، نازل گردیده و به مردم ابلاغ کرده است. معیار سلامت و قداست هر عملی همین است. امّا چیزهایی که مجسم کننده حقیقت خالص اسلام نیستند، به این علّت که از امور زائد و تحریف شده هستند، یا به این علّت که از روشهایی هستند که بر حسب اختلاف اوضاع و احوال زمانی و اجتماعی، ارزش و اعتبار آنها مختلف میشود، هیچ التزامی نداریم که در زندگی خود با آنها هماهنگ شویم چه رسد به اینکه بخواهیم از آنها دفاع کنیم. زیرا اینها نه از اصول اسلامند و نه از فروع آن، بلکه باید براساس معیارهای صحیح اسلامی مورد نقد و بررسی قرار گیرند تا معلوم شود که به مصلحت هستند یا نیستند. مقدّسات دینی، همان حقایق اصیلی است که در برابر نقد، استوار میماند و از هیچ چیز، جز حجّت و دلیل، تبعیت نمیکند. از این راه است که میتوان اسلام را از تحریف و آلودگی، و معیارها را از انحراف، و حال و آینده را از اسارت اموری که به آنها انس گرفتهایم، حفظ نمود. اگر بخواهیم دین، تبدیل به تقالید و عادات بیارزش نشود و ارزش فکری و عقلی خود را حفظ کند، راه همین است.
جواب پرسش های بعدی در آینده نزدیک برای شما ارسال خواهد شد.
پی نوشت:
1.زیرا راعنا همان طور که در روایات آمده است. هم به معناى «مهلت بده» و یا «ما را مراعات کن» به کار برده مىشود و هم به معناى «ما را احمق کن!» از این رو این کلمه به چیزى شبیه به لطیفه تبدیل شده بود و مدام مسلمانان را مسخره مىکردند.
مطالب مرتبط:
کلمات کلیدی: